نق نقو

/neqnequ/

معنی انگلیسی:
fractious, grumbler, nag, nagger, carper, crabby, crybaby, fretful, grouser, hypercritical, niggler, scold, whiny

لغت نامه دهخدا

نق نقو. [ ن ِ ن ِ ] ( ص نسبی ) طفلی که نق نق کند. نغنغو.

فرهنگ فارسی

کسی که نغ زند و بهانه جوید ( بیشتر در مورد کودکان آید ) .

فرهنگ معین

(نِ. نِ ) (ص مر. ) (عا. ) کسی که زیاد بهانه می گیرد و غر می زند.

مترادف ها

nag (اسم)
عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری

فارسی به عربی

فرس

پیشنهاد کاربران

زرنق ( ز ر نق ) . ایرانق ( ای را نق ) . کلوانق ( کل وا نق ) . خروانق ( خر وا نق ) . ارونق ( ار و نق ) . مینق ( میه نق ) . متنق ( مته نق ) . . . . قاف در فارسی نیست. و اسم این روستاها تورکی است. بخش آخر کلمه نق به چه مفهومی است؟ . . شما هم اگر اسم روستایی را می دانید که آخرش نق است . برایم بنویسید.

بپرس