[ویکی الکتاب] معنی بَلَیٰ: اینگونه نیست بلکه چنین است که - رد نفی
معنی یُنفَوْاْ مِنَ ﭐلْأَرْضِ: که تبعید شوند - که نفی بلد گردند
معنی ظِلٍّ: سایه (مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی ظِلاَلُهُم: سایه هایشان(مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی إِن: اگر- حرف نفی (دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید) - محققاً (در این مورد مخفف إنَّ می باشد مانند "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُواْ ﭐلذِّکْرَ ")
معنی إِنِ: اگر- حرف نفی (دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید)(درجمله "إِنِ ﭐسْتَطَعْتُمْ " چون دو ساکن به هم رسیده اند نون کسره گرفته است)
معنی أَحَدٍ: یکی- یکتا (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واحد که ی...
معنی وَاحِدُ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی وَاحِدَةٍ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی لَمْ یَدَّبَّرُواْ: تدبّر نکرده ونمی کنند -نیاندیشیده و نمی اندیشند - مو به مو مورد بررسی قرارنداده و نمی دهند(در اصل یتدبرو بوده که تا به دال تبدیل شده است از مصدر تدبر به معنای این که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْء...
معنی لَا یَتَدَبَّرُونَ: تدبّر نمی کنید - نمی اندیشید - مو به مو مورد بررسی قرار نمی دهید(کلمه تدبر که فعل یتدبرون مشتق از آن است به معنای این است که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ ﭐللَّهِ...
معنی یَتَفَیَّأُ: سایه اش برمی گردد - سایه افکن می شود (از تفیؤ از فیء به معنای سایه در هنگام برگشت است ، و لذا میگویند کلمه ظل به معنای سایه اول روز ، و کلمه فیء به معنای سایه بعد از ظهر تا آخر روز است ، و ظاهرا ظل اعم از فیء است ، و تفیؤ به معنای بازگشت سایه در بعد...
معنی یُزْلِقُونَکَ: تورا بلغزانند - تورا بیندازند - تو را بکشند (کلمه زلق به معنای زلل و لغزش است ، و ازلاق به معنای ازلال ، یعنی صرع است ، و کنایه است از کشتن و هلاک کردن . و معنای عبارت "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا...
معنی لَوْلَا: اگر نبود - چرا نشد (در عباراتی نظیر "وَلَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ " معنی اگر نبود می دهد وقتی در ترکیب با فعل بیاید معنی چرا نشد یا چرا می دهد مثل "وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ ﭐللَّهُ ":چرا وقتی به باغ خ...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
مراد از نفی, نفی بلد و تبعید است و آن یکی از مجازاتهای محارب (سارق مسلح) است که در «حرب» بررسی شده است یعنی: یا دستها و پاهایشان به عکس بریده شود و یا از آن محل تبعید شوند «نَفاهُ مِنْ بَلَدِهِ: اَخْرَجَهُ مِنْهُ وَ سَیَّرَهُ اِلی غَیْرِهِ» این لفظ فقط یکبار در کلام اللَّه آمده است.
معنی یُنفَوْاْ مِنَ ﭐلْأَرْضِ: که تبعید شوند - که نفی بلد گردند
معنی ظِلٍّ: سایه (مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی ظِلاَلُهُم: سایه هایشان(مقصود از ظل چیزی ، حد آن چیز است ، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی إِن: اگر- حرف نفی (دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید) - محققاً (در این مورد مخفف إنَّ می باشد مانند "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُواْ ﭐلذِّکْرَ ")
معنی إِنِ: اگر- حرف نفی (دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید)(درجمله "إِنِ ﭐسْتَطَعْتُمْ " چون دو ساکن به هم رسیده اند نون کسره گرفته است)
معنی أَحَدٍ: یکی- یکتا (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واحد که ی...
معنی وَاحِدُ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی وَاحِدَةٍ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی لَمْ یَدَّبَّرُواْ: تدبّر نکرده ونمی کنند -نیاندیشیده و نمی اندیشند - مو به مو مورد بررسی قرارنداده و نمی دهند(در اصل یتدبرو بوده که تا به دال تبدیل شده است از مصدر تدبر به معنای این که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْء...
معنی لَا یَتَدَبَّرُونَ: تدبّر نمی کنید - نمی اندیشید - مو به مو مورد بررسی قرار نمی دهید(کلمه تدبر که فعل یتدبرون مشتق از آن است به معنای این است که چیزی را بعد از چیز دیگر بگیریم و در مورد آیه شریفه"أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ ﭐللَّهِ...
معنی یَتَفَیَّأُ: سایه اش برمی گردد - سایه افکن می شود (از تفیؤ از فیء به معنای سایه در هنگام برگشت است ، و لذا میگویند کلمه ظل به معنای سایه اول روز ، و کلمه فیء به معنای سایه بعد از ظهر تا آخر روز است ، و ظاهرا ظل اعم از فیء است ، و تفیؤ به معنای بازگشت سایه در بعد...
معنی یُزْلِقُونَکَ: تورا بلغزانند - تورا بیندازند - تو را بکشند (کلمه زلق به معنای زلل و لغزش است ، و ازلاق به معنای ازلال ، یعنی صرع است ، و کنایه است از کشتن و هلاک کردن . و معنای عبارت "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا...
معنی لَوْلَا: اگر نبود - چرا نشد (در عباراتی نظیر "وَلَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ " معنی اگر نبود می دهد وقتی در ترکیب با فعل بیاید معنی چرا نشد یا چرا می دهد مثل "وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ ﭐللَّهُ ":چرا وقتی به باغ خ...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
مراد از نفی, نفی بلد و تبعید است و آن یکی از مجازاتهای محارب (سارق مسلح) است که در «حرب» بررسی شده است یعنی: یا دستها و پاهایشان به عکس بریده شود و یا از آن محل تبعید شوند «نَفاهُ مِنْ بَلَدِهِ: اَخْرَجَهُ مِنْهُ وَ سَیَّرَهُ اِلی غَیْرِهِ» این لفظ فقط یکبار در کلام اللَّه آمده است.
wikialkb: ریشه_نفى