نفوق. [ ن ُ ] ( ع مص ) مردن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خارج شدن روح از تن مرد و دابه. ( از اقرب الموارد ). بمردن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || برکنده پوست گردیدن زخم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تقشر. ( از اقرب الموارد ).