نفوز

لغت نامه دهخدا

نفوز. [ ن َ ] ( ع ص ) ظبی نفوز؛ آهوی برجهنده. ( ناظم الاطباء ). بدین معنی در مآخذ به دسترس ما ینفوز - بر وزن یعقوب - آمده است. رجوع به ینفوز شود.

نفوز. [ ن ُ ] ( ع مص ) نفز. نفزان. ( اقرب الموارد ). رجوع به نَفَز شود.

فرهنگ فارسی

نفز ٠ نفزان ٠

پیشنهاد کاربران

جهیدن و پرش قوچ و گوزن و آهو و بز را هنگام دویدن و بازی در دشت را گویند
به نظرم
قابل ورود
هست
گیر اوفتادن

قابل ورود

بپرس