نفهم
/nafahm/
مترادف نفهم: احمق، بی خرد، بی شعور، بی عقل، نادان، یابو
متضاد نفهم: فهیم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
هات
مترادف ها
ناتوان، عاجز، بی مهارت، بی عرضه، نفهم، محجور، نا قابل
گیج، مزخرف، احمق، کند ذهن، خیره سر، سبکسر، سفیه، خنگ، نفهم، دبنگ
بی خبر، بی معنی، نادان، کودن، بی شعور، بی هوش، نفهم، دیر فهم
نفهم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
غیر قابل اطمینان، بی فکر
کسی که در عواقب امور نمی اندیشد و راه صحیح را بر نمی گزیند.
بی ادراک کسی که به درک نرسیده مثلا درک نکرده باید با ادب بود و در نتیجه بی ادبی پیشه دارد