نفهم
/nafahm/
مترادف نفهم: احمق، بی خرد، بی شعور، بی عقل، نادان، یابو
متضاد نفهم: فهیم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
هات
مترادف ها
ناتوان، عاجز، بی مهارت، بی عرضه، نفهم، محجور، نا قابل
گیج، مزخرف، احمق، کند ذهن، خیره سر، سبکسر، سفیه، خنگ، نفهم، دبنگ
بی خبر، بی معنی، نادان، کودن، بی شعور، بی هوش، نفهم، دیر فهم
نفهم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نادان، کسی که نمی تواند راه درست را برای زندگی و رفتار با دیگران بیابد، ممکن است دارای شعور باشد ولی نمی تواند از آن استفاده کنند، در بسیاری از موارد واکنش بد دیگران منجر به آن می شود، کسی که پشت ترافیک
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گیر می کند، بوق پیاپی می زند، اطرافیان به او می گویند مشکل دارد. نمی تواند خونسردی خود را حفظ کند یا معلم و دبیری که با کوچکترین خنده دانش آموز و دانشجو بهم می ریزد و آنرا به خود می گیرد و او را به باد کتک می گیرد، واقعا با چنین موجوداتی طرف هستیم. از قدیم گفته اند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد، تا وقتی آدمی در شرایط سخت قرار نگیرد، درونش ناپیداست از رفتارش پی به ذاتش می برید.
غیر قابل اطمینان، بی فکر
کسی که در عواقب امور نمی اندیشد و راه صحیح را بر نمی گزیند.
بی ادراک کسی که به درک نرسیده مثلا درک نکرده باید با ادب بود و در نتیجه بی ادبی پیشه دارد