نفض
لغت نامه دهخدا
- آلات نفض ؛ آلاتی در تن آدمی و دیگر حیوانها برای دفع فضول. ( یادداشت مؤلف ).
- اعضاء نفض ؛ آلات نفض. ( یادداشت مؤلف ).
نفض. [ ن َ ف َ ] ( ع اِ ) برگ و میوه زیر درخت افتاده ، یا آن که از فشاندن افتد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دانه انگور که بعض آن در بعض گرفته باشند . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دانه های انگور به هم چسبیده. ( ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پشکل زنبور یا کرم مرد. آن که در جای شهد افتاده باشد . فضل. کبت یا کبت مرده ای که درشان افتاده باشد . یا انگبین کرم افتاده که بدان خان. زنبوران را مع آس آلایند تا زنبور در آن در آید و انگبین سازد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نگریستن به مکان تا آنچه را که در آن است خوب بشناسد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید