نفسه

لغت نامه دهخدا

( نفسة ) نفسة. [ ن ُ س َ ] ( ع اِ ) مهلت. زمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: لک فی هذا نفسة.

فرهنگ فارسی

مهلت . زمان . گویند : لک فی هذا نفسه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَفْسِهِ: خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی سَفِهَ نَفْسَهُ: خویش را به نادانی و سبک مغزی بزند( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی رَاوَدَتْهُ: آن زن ازاو خواهش کرد (چون به همراه عبارت "عَن نَّفْسِهِ " آمده یعنی ازاودرخواست کامجویی کرد)
معنی رَاوَدتُّهُ: ازاو خواهش کردم (چون به همراه عبارت "عَن نَّفْسِهِ " آمده یعنی ازاودرخواست کامجویی کردم)
معنی کَتَبَ: نوشت ( در عباراتی نظیر "کَتَبَ عَلَیٰ نَفْسِهِ ﭐلرَّحْمَةَ" کنایه از واجب کردن و مقدر نمودن است)
معنی عَلَیٰ: بر - به زیان - بر علیه (مانند عبارت "مَن یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَیٰ نَفْسِهِ " یعنی : هر کس مرتکب گناهی شود، فقط به زیان خود مرتکب میشود)
معنی یَکْسِبُهُ: آن را کسب می کند - آن را به دست می آورد (عبارت "مَن یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَیٰ نَفْسِهِ " یعنی : هر کس مرتکب گناهی شود، فقط به زیان خود مرتکب میشود)
معنی لَا یَرْغَبُواْ: که متمایل نشوند - که نپردازند(در عبارت "أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ﭐللَّهِ وَلَا یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ "جزم آن به دلیل حرف "أن"در ابتدای جمله است)
معنی مَعَاذِیرَهُ: پوشش ها - عذر ها (کلمه معاذیر جمع معذار است ، و معذار به معنای ستر و پوشش است ، و معنای عبارت "بَلِ ﭐلْإِنسَانُ عَلَیٰ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَیٰ مَعَاذِیرَهُ "این است که انسان خودش را خوب میشناسد ، هر چند که برای نهان کردن نفس خود پردهها بین...
معنی وُجُوهِ: چهره ها (وجه هر چیزی به معنای ناحیهای از آن چیز است که با آن با غیر روبرو میشود و ارتباطی با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمی سطح بیرون آن است ، و وجه انسان نیم پیشین سر و صورتش میباشد ، یعنی آن طرفی که با آن با مردم روبرو میشود ، و وجه خدا چیزی است ک...
معنی وُجُوهَکُمْ: چهره هایتان -رویتان (وجه هر چیزی به معنای ناحیهای از آن چیز است که با آن با غیر روبرو میشود و ارتباطی با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمی سطح بیرون آن است ، و وجه انسان نیم پیشین سر و صورتش میباشد ، یعنی آن طرفی که با آن با مردم روبرو میشود ، و وجه خد...
معنی وَجْهَکَ: چهره ات -رویت (وجه هر چیزی به معنای ناحیهای از آن چیز است که با آن با غیر روبرو میشود و ارتباطی با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمی سطح بیرون آن است ، و وجه انسان نیم پیشین سر و صورتش میباشد ، یعنی آن طرفی که با آن با مردم روبرو میشود ، و وجه خدا چیزی...
ریشه کلمه:
نفس (۲۹۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس