نفس کش کردن. [ ن َ ف َ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با پف چراغ را خاموش کردن. با دمیدن و فوت کردن چراغ را کشتن. خاموش کردن : جنون بس است پریشانی دماغ مرا به حرف سرد نفس کش مکن چراغ مرا.
ملاسالک ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
با پف چراغ را خاموش کردن . با دمیدن و فوت کردن چراغ را کشتن . خاموش کردن .