نفس صبح. [ ن َ ف َ س ِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دم صبح. نسیم ملایمی که به گاه طلوع صبح وزد. نفحه بامدادی : آمدنفس صبح و سلامت نرسانیدبوی تو بیاورد و پیامت نرسانید.خاقانی.چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت در آینه صبح به بوی تو ندیدم.خاقانی.