نفس شمردن

لغت نامه دهخدا

نفس شمردن. [ ن َ ف َ ش ِ / ش ُ م ُ دَ ] ( مص مرکب ) نفس کسی راشمردن ؛ حساب دقایق عمر او را داشتن. سخت مراقب و نگران حال و کار او بودن. او را به شدت تحت نظر و مراقبت داشتن. لحظه ای از کار او غفلت نکردن :
که گیتی همی بر تو بر بگذرد
زمانه نفس را همی بشمرد.
فردوسی.
|| نفس شماردن. رجوع به نفس شماردن شود.

فرهنگ فارسی

نفس کسی را شمردن : حساب دقایق عمر او را داشتن ٠ سخت مراقب و نگران حال و کار او بودن ٠ او را بشدت تحت نظر و مراقبت داشتن ٠ لحظه ای از کار او غفلت نکردن ٠ یا نفس شماردن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس