نفس راندن. [ ن َ ف َدَ ] ( مص مرکب ) سخن گفتن. نفس برآوردن : راه نفسم بسته شد از آه جگرتاب کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب.خاقانی.
نفس راندن ؛ کنایه از گفتگو کردن. بسخن درآمدن. سخن گفتن :راه نفسم بسته شد از آه جگرتابکو همنفسی تا نفسی رانم از این باب. خاقانی.+ عکس و لینک