نفس درست کردن

لغت نامه دهخدا

نفس درست کردن. [ ن َ ف َ دُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نفس راست کردن. اندک آرام گرفتن. ( آنندراج ). نفس تازه کردن. ماندگی درکردن. اندکی استراحت کردن و خستگی انداختن :
صبا رسیده نماند آنقدر که آه کشم
نفس درست نکرد آن زرَه ْرسیده ما.
واضح ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نفس راست کردن . اندک آرام گرفتن . نفس تازه کردن . ماندگی در کردن . اندکی استراحت کردن و خستگی انداختن .

پیشنهاد کاربران

بپرس