نفس بریدن : بی طاقت شدن ، از نفس افتادن ، بسیار خسته و مانده شدن
( ( کم کم زوزه اش پایین آمد، تا آخر نفسش برید و خواب هم از سر من پرید. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( کم کم زوزه اش پایین آمد، تا آخر نفسش برید و خواب هم از سر من پرید. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )