نفس بریدن ؛ مردن.
- || آواز کسی قطع شدن. خاموش شدن.
- || آواز کسی قطع شدن. خاموش شدن.
نفس بر نفس ؛ پیاپی. لاینقطع. نفس در نفس :
به جان گفت باید نفس بر نفس
که شکرش نه کار زبان است و بس.
سعدی.
به جان گفت باید نفس بر نفس
که شکرش نه کار زبان است و بس.
سعدی.