نفرت گرفتن. [ ن ِ رَ گ ِرِ ت َ ] ( مص مرکب ) بیزار شدن. رمیدن : مردم از او سیر نگردد و طبع نفرت نگیرد. ( نوروزنامه ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بیزار شدن کراهت یافتن : ... از بهر آنکه ذوق شعر خلل میکند و طبع از آن نفرت میگیرد . نفرت نمودن . ( مصدر ) نشان دادن کراهت بیزاری نمودن : طبع شعرائ عرب از قبول آن نفرت کلی ننمود