نفجه

لغت نامه دهخدا

( نفجة ) نفجة. [ ن ُ ج َ ] ( ع اِ ) تریز جامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رقعةالدخریص. ( اقرب الموارد ). ج ، نُفَج.

فرهنگ فارسی

تریز جامه ٠ رقعه الدخریص ٠ جمع نفج ٠

پیشنهاد کاربران

سلیم
نفجه: واژه ای اربی و که در فذسی با دامن ها در خانم ها یا بالا پوشی که مردان در گذشته روی جامه شان می پوشیدند ست که هم اکنون این واژه کاربردی ندارد.
سلیم
نفجه: پارچه ای که در هنگام مرگ به روی مرده می کشند.

بپرس