نفجه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سلیم
نفجه: واژه ای اربی و که در فذسی با دامن ها در خانم ها یا بالا پوشی که مردان در گذشته روی جامه شان می پوشیدند ست که هم اکنون این واژه کاربردی ندارد.
نفجه: واژه ای اربی و که در فذسی با دامن ها در خانم ها یا بالا پوشی که مردان در گذشته روی جامه شان می پوشیدند ست که هم اکنون این واژه کاربردی ندارد.
سلیم
نفجه: پارچه ای که در هنگام مرگ به روی مرده می کشند.
نفجه: پارچه ای که در هنگام مرگ به روی مرده می کشند.