لغت نامه دهخدا
نفاسة. [ ن َ س َ ] ( ع مص ) دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بخیلی کردن به چیزی. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از غیاث اللغات ). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی. ( آنندراج ). رجوع به نَفَس و نفاسیة شود. || حسد کردن بر چیزی. ( زوزنی ). حسد بردن. ( از آنندراج ). حسد کردن. ( از غیاث اللغات ). رجوع به نَفَس شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) مرغوب بودن نفیس بودن . ۲ - ( اسم ) مرغوبیت گرانمایگی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خوبی، پسندیدگی، گران مایگی.
پیشنهاد کاربران
نفاست در هنر، به معنای بکارگیری خلاقیت و دقت در ایجاد تناسب بین اجزای مختلف هنر و اجرا، برای ایجاد تأثیر دل نشین در بین تماشاگران است.