نف

لغت نامه دهخدا

نف. [ ن َف ف ] ( ع مص ) تخم کاشتن در زمین. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || سفوف خوردن یا سفوف ساختن پست و دوا را. ( از منتهی الارب ). سف. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

تخم کاشتن در زمین ٠ یا سفوف خوردن یا سفوف ساختن پست و دوارا ٠

گویش مازنی

/nof/ ناف

دانشنامه عمومی

نف ( به آلمانی: Neef ) یک شهر در آلمان است که در کوخم - تسل واقع شده است. [ ۲] نف ۴۹۹ نفر جمعیت دارد.
عکس نفعکس نفعکس نف
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

[ نف . ]
از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت فاعلی ( اسم فاعل، صفت فاعلی ) است.
در ضمن نشانه ی اختصاری[ن مف. ] به نعت مفعولی ( اسم مفعول، صفت مفعولی ) و [ن تف. ] به نعت تفصیلی ( اسم تفصیل، صفت تفصیلی ) اشاره دارد.

بپرس