نغوله. [ ن َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) زلف. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). موی پیچیده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زلف خوبان. ( از برهان قاطع ). بعضی گویند: موی های سر که زنان بهم آورده بر سر گره دهند و آن را در عرف هند جوزا خوانند. ( آنندراج ) :
زنخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ
چو شیر گنده دهان ، سهمناک چون کفتار.
سوزنی.
نغوله بسته بر لاله ز عنبرز گوش آویزه کرده لولوی تر.
نظامی ( از آنندراج ) ( از رشیدی ).
زهی از عنبر سارا نغوله کمند است این که داری یا نغوله.
نزاری ( از جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از نظام ).
اگر گره ز شکنج نغوله بگشائی چو عود عنبرت از خیزران فروریزد.
سلمان.
کاکل کافرانه بین زیور گوش او نگرو آن مغلی نغوله ها بر سر و دوش او نگر.
اوحدی.
گاه بر رسم نغوله پیش سربافتی زنجیره ای از مشک تر.
جامی.