نغنغه
لغت نامه دهخدا
نغنغة. [ ن َ ن َ غ َ ] ( ع مص ) دردگین نغنغ گردیدن. ( آنندراج ). عارض شدن درد در نُغنُغ کسی. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) غده ای که در حلق باشد. ( ازاقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || آواز لطیف و نغمه سرود. ( غیاث اللغات از لطایف اللغات ).
پیشنهاد کاربران
چرا اینقدر کد شده ابادیس
آواز لطیف. نغمه و سرود
گه به مثال ساقیان عقل ز مغز می بری گه به مثال مطربان نغنغه ساز می کنی ( دیوان شمس )
گه به مثال ساقیان عقل ز مغز می بری گه به مثال مطربان نغنغه ساز می کنی ( دیوان شمس )