نغنغه

لغت نامه دهخدا

( نغنغة ) نغنغة. [ ن ُ ن ُغ َ ] ( ع ص ) زن احمق و ضعیف. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تأنیث نغنغ. ( منتهی الارب ). رجوع به نُغنُغ شود. || ( اِ ) درد حلق. درد که در حلق احساس شود. ( از متن اللغة ). || گوشت پاره بالای گردن شتر که در نشخوار کردن بجنبد. ( منتهی الارب ). || موضعی است بین لهاة و شوارب در حلقوم. ( از اقرب الموارد ). || هر ورمی که در آن استرخاء باشد. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

نغنغة. [ ن َ ن َ غ َ ] ( ع مص ) دردگین نغنغ گردیدن. ( آنندراج ). عارض شدن درد در نُغنُغ کسی. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) غده ای که در حلق باشد. ( ازاقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || آواز لطیف و نغمه سرود. ( غیاث اللغات از لطایف اللغات ).

پیشنهاد کاربران

چرا اینقدر کد شده ابادیس
آواز لطیف. نغمه و سرود
گه به مثال ساقیان عقل ز مغز می بری گه به مثال مطربان نغنغه ساز می کنی ( دیوان شمس )

بپرس