نغن

لغت نامه دهخدا

نغن. [ ن َ غ َ ] ( اِ )ناف. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). || سوراخ ناف. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || نانخواه. زنیان. تخمی است است که گاهی بر روی خمیر نان پاشند. ( از برهان قاطع ). نغنخلان. نغنخواد. نغنخوالان. نغنخوایین. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نان خبز . ۲ - نانخواه زنیان .

فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) سوراخ و دایرة ناف .
( ~. ) (اِ. ) نان ، خبز.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] نان.
۲. (زیست شناسی ) نان خواه، زنیان.

پیشنهاد کاربران

بپرس