نغض
لغت نامه دهخدا
نغض. [ ن َ غ َ ] ( ع مص ) نَغض. نغوض. نَغَضان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). رجوع به نَغض شود.
نغض. [ ن ِ ] ( ع اِ ) شترمرغ نر یا گله شترمرغ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَغض شود.
نغض. [ ن ُ ] ( ع اِ ) کرکرانک کتف یا هر جا که جنبان باشد. ( آنندراج ). سرشانه. ( مهذب الاسماء ). ناغض. ( اقرب الموارد ). نَغض. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به ناغض شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
حرکت کردن و حرکت دادن. گویند: نَغَضَ الشَّیْءُ: تَحَرَکَ وَ اضْطَرَبَ» و نیز گویند: «نَغَضَ الشَّیْءَ» در نهایه از ابن زبیر نقل شده: «اِنَّ الْکَعْبَةَ لَمَّااحْتَرَقَتْ نَغَضَتْ» کعبه چون از آتش بنی امیه سوخت حرکت کرد. . طبرسی فرموده: نغض حرکت دادن سر است به بالا و پایین بردن یعنی حتما سرشان را به سوی تو تکان داده و خواهند گفت قیامت کی میرسد؟ بگو: شاید نزدیک باشد، این لفظ فقط یکبار در کلام الله آمده است راغب گفته: انغاض حرکت دادن سر است به سوی دیگری به حالت تعجب.
حرکت کردن و حرکت دادن. گویند: نَغَضَ الشَّیْءُ: تَحَرَکَ وَ اضْطَرَبَ» و نیز گویند: «نَغَضَ الشَّیْءَ» در نهایه از ابن زبیر نقل شده: «اِنَّ الْکَعْبَةَ لَمَّااحْتَرَقَتْ نَغَضَتْ» کعبه چون از آتش بنی امیه سوخت حرکت کرد. . طبرسی فرموده: نغض حرکت دادن سر است به بالا و پایین بردن یعنی حتما سرشان را به سوی تو تکان داده و خواهند گفت قیامت کی میرسد؟ بگو: شاید نزدیک باشد، این لفظ فقط یکبار در کلام الله آمده است راغب گفته: انغاض حرکت دادن سر است به سوی دیگری به حالت تعجب.
wikialkb: ریشه_نغض
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید