نعمات
/ne~amAt/
لغت نامه دهخدا
نعمات. [ ن ِ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نعمة. رجوع به نِعمَة شود.
نعمات. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نعمة. رجوع به نِعمَة شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
نعمت:آنچه به تو نهادم.
نقمت:با خون دل. ننهاده است.
نقمت:با خون دل. ننهاده است.
سلام ، سیاوش باقری فرزند جهانبخش هستم . نعمات خدا خوبی ها را گویند . مقدسات دینی و خوراکی ها و پدر و مادر و فرزند را میگویند و نباید خدا و مقدسات را به خوراکی ها و فرزندانمان ترجیح دهیم چون آنها میتوانند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
برای ما فراهم کننده نیازهای زندگی باشند . اگر شرایط داریم متناسب با قاعده لاضرر و قاعده الاقرب یمنع الابعد و مفهوم مخالف آن تقرب بجوییم والا برای خودمان زندگی کنیم و بدانیم که خدا و پیغمبر و روز حساب رسی داریم چون خدا همه چیز را بصورت واضح بازگو کرده است و راه را از بیراهه مشخص کرده است ، آیت و نشانه های زیادی دارد و کسی نباید نباید برای آزادی عملی که دارد بهانه تراشی کند ، خدا از بطن وجود ما آگاه است و بهتر از خودمان ما را میشناسد و از عقاید ما مطلع و دانا است ان شاء الله شرایط ها محیا گردد که معجزه ببینید و من حیث المجموع باب فتح نیل به آرمان ها و اهداف و مقاصدتان شود .
جمع نعمت . نعمت ها