نعلبندی. [ ن َ ب َ ] ( حامص مرکب ) نعل بستن. نعل زدن. بر سم ستور نعل کوبیدن. عمل نعلبند. || ( اِ مرکب ) دکان نعلبند. آنجا که ستوران را نعل کنند. || خراج. ( آنندراج ). خراج اندکی که از رعیت گیرند. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، خوراک ها و تنقلات و میوه های پیش از شام یا ناهار است و با فعل کردن صرف شود. ( یادداشت مؤلف ).