نعل پاره. [ ن َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) شکسته نعل. ( یادداشت مؤلف ). نعل کهنه و فرسوده. نعلی که به علت کهنگی و فرسودگی از سم ستور افتاده باشد. || کنایه از چیز بی ارزش و بی مقدار. || کنایه از گوشواره سخت بزرگ و بی تناسب از طلا و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). به طعنه و نکوهش گوشواره بی قواره و ناظریف و بدساخت را گویند. || ساعت بد. ساعت بدکار. ( یادداشت مؤلف ). به طعنه و کنایه ساعتی را گویندکه نامرتب کار کند و جلو یا عقب رود و وقت را درست نشان ندهد. || کنایه از نانی سخت. ( از یادداشت بخط مؤلف ). تکه نان خشکیده کهنه نامأکول.