[ویکی الکتاب] معنی لَّن نُّعجِزَ: هرگز نمی توانیم عاجز و درمانده کنیم
ریشه کلمه:
عجز (۲۶ بار)
عاجز کردن. . ما دانستیم که هرگز خدا را عاجز نتوانیم کرد. . شما عاجز کننده خدا نیستید و از اراده و فعل او جلوگیری نتوانید کرد. اَعجاز (بفتح الف) ریشهها. مفرد آن عجز است چنانکه گذشت و آن دوبار در قرآن هست یکی گذشت دیگری آیه: . و هر دو درباره عذاب قوم عاد است. معاجزه: عاجز کردن. مسابقه نیز معنی شده که طرفین در صدد عاجز کردن یکدیگراند . شاید منظور از آن فکر معاجزه باشد یعنی: آنانکه در ابطال آیات ما تلاش میکنند و گمان دارند که ما را عاجز میکنند آنها یاران جحیماند.
ریشه کلمه:
عجز (۲۶ بار)
عاجز کردن. . ما دانستیم که هرگز خدا را عاجز نتوانیم کرد. . شما عاجز کننده خدا نیستید و از اراده و فعل او جلوگیری نتوانید کرد. اَعجاز (بفتح الف) ریشهها. مفرد آن عجز است چنانکه گذشت و آن دوبار در قرآن هست یکی گذشت دیگری آیه: . و هر دو درباره عذاب قوم عاد است. معاجزه: عاجز کردن. مسابقه نیز معنی شده که طرفین در صدد عاجز کردن یکدیگراند . شاید منظور از آن فکر معاجزه باشد یعنی: آنانکه در ابطال آیات ما تلاش میکنند و گمان دارند که ما را عاجز میکنند آنها یاران جحیماند.
wikialkb: نُعْجِز