نظمی بلخی
لغت نامه دهخدا
فغان که از دل محزون نیافتم اثری
بغیر قطره خونی که ریخت در دامن.
نه از کفر سر زلفت دل دیوانه می رقصد
اگر رمزی بگویم شیخ دربتخانه می رقصد
به امیدی که با لعل لبت خواهد مشرف شد
می از کام صراحی رفته در پیمانه می رقصد.
( از تذکره نصرآبادی ص 440 ) ( قاموس الاعلام ج 6 ) ( فرهنگ سخنوران ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید