نظریه انگیزه یا نظریه مِیل یک نظریه کمکی یا ثانویه از دینامیک ارسطویی بود که نخست برای توضیح حرکت پرتابه در برابر گرانش مطرح شد. [ ۱] جان فیلوپونوس[ ۲] [ ۳] در قرن ششم میلادی و ابواسحاق بطروجی[ ۴] در پایان قرن دوازدهم میلادی نیز جداگانه این نظریه را معرفی کردند. ابن سینا در سدهٔ یازدهم میلادی و هیبت الله ابوالبرکات البغدادی در سدهٔ دوازدهم میلادی، این نظریه را اصلاح کردند. بعدها ژان بوریدان در سدهٔ چهاردهم میلادی آن را در اندیشه علمی استوار ساخت. این نظریه، یک پیشرَوی فکری در گذشته برای مفاهیمی مانند لختی، تکانه و شتاب در مکانیک کلاسیک به شمار می آید.
فیزیک ارسطویی شکلی از علوم طبیعی است که توسط فیلسوف یونانی، ارسطو ( ۳۸۴–۳۲۲ قبل از میلاد ) ارائه شده است. ارسطو در کتابش، فیزیک، قصد داشت اصول کلی دگرگونش را بیابد که بر تمام اجسام طبیعی، از زنده و بی جان، آسمانی و زمینی گرفته تا همهٔ جنبش ها، تغییرات کمی و کیفی، جوهری ( ذاتی ) و… حاکم است.
ارسطو دو نوع حرکت را توصیف می کند: «حرکت قسری یا غیر طبیعی» و «حرکت طبیعی». حرکت سنگ پرتاب شده و حرکت یک چیزِ در حال سقوط، «حرکت طبیعی» به شمار می آیند. در حرکت قسری، به محض اینکه علتِ حرکت برطرف شود، حرکت نیز تمام می شود. ارسطو، استمرارِ سکون را میل طبیعی یک جسمِ ساکن می دانست. ارسطو به نقش اصطکاک در ایستادن یک جسمِ پویا نمی پرداخت.
در قرن ششم میلادی، جان فیلوپونوس تا اندازه ای نظریهٔ ارسطو را پذیرفت که «ادامه حرکت به ادامه کنش یک نیرو بستگی دارد»، اما آن را اصلاح کرد تا شامل این ایده باشد که «جسمِ پرتاب شده، نیروی محرکه یا تمایل به حرکت اجباری را از عاملِ سازنده به دست می آورد و این نیرو، ادامهٔ همچین حرکتی را تضمین می کند. » با این حال، او استدلال کرد که این فضیلت تأثیرگذار، گُذَرا است: این یک تمایلِ خودمصرفانه است، و بنابراین حرکت قسری ساخته شده به پایان می رسد و دوباره به حرکت طبیعی بازمی گردد. [ ۵]
در قرن یازدهم میلادی، ابن سینا ( ابن سینا ) نظریه فیلوپونوس را در کتاب شفا و در بخش فیزیک، مورد بحث قرارداد و گفت:
هنگامی که مستقلاً موضوع ( حرکت پرتابه ) را بررسی می کنیم، درمی یابیم که صحیح ترین آموزه، آموزهٔ کسانی است که فکر می کنند جسم متحرک از محرکش پیدا می کند. [ ۶]
ابن سینا موافق بود که پرتابَنده ( پرتاب گر ) ، به یک پرتابه میل وارد می کند، اما برخلاف فیلوپونوس که معتقد بود این یک خصوصیت گذرا است و حتی در خلأ هم کاهش می یابد، ابن سینا آن را پایدار می دانست که برای مصرف نیازمند نیروهای بیرونی مانند مقاومت هوا است. [ ۷] [ ۸] [ ۹] ابن سینا بین «نیرو» و «میل»، تمایز قائل شد و استدلال کرد که یک شیء زمانی میل می یابد که در تقابل با حرکت طبیعی اش باشد. پس نتیجه گرفت که ادامهٔ حرکت، وابسته به تمایلی است که به شیء منتقل می شود و آن شیء تا زمانی که میلش مصرف نشود ( تمام نشود ) در حرکت خواهدبود. او همچنین ادعاکرد که یک پرتابه در خلاء متوقف نمی شود مگر اینکه به آن نیرو واردشود. این ادعای ابن سینا با مفهوم لختیِ نیوتن، سازگار است. [ ۱۰] این ایده ( که مخالف با دیدگاه ارسطویی بود ) بعدها توسط ژان بوریدان که احتمالاً تحت تأثیر ابن سینا قرارگرفته بوده است، به عنوان «انگیزه» گفته شد. [ ۱۱] [ ۱۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففیزیک ارسطویی شکلی از علوم طبیعی است که توسط فیلسوف یونانی، ارسطو ( ۳۸۴–۳۲۲ قبل از میلاد ) ارائه شده است. ارسطو در کتابش، فیزیک، قصد داشت اصول کلی دگرگونش را بیابد که بر تمام اجسام طبیعی، از زنده و بی جان، آسمانی و زمینی گرفته تا همهٔ جنبش ها، تغییرات کمی و کیفی، جوهری ( ذاتی ) و… حاکم است.
ارسطو دو نوع حرکت را توصیف می کند: «حرکت قسری یا غیر طبیعی» و «حرکت طبیعی». حرکت سنگ پرتاب شده و حرکت یک چیزِ در حال سقوط، «حرکت طبیعی» به شمار می آیند. در حرکت قسری، به محض اینکه علتِ حرکت برطرف شود، حرکت نیز تمام می شود. ارسطو، استمرارِ سکون را میل طبیعی یک جسمِ ساکن می دانست. ارسطو به نقش اصطکاک در ایستادن یک جسمِ پویا نمی پرداخت.
در قرن ششم میلادی، جان فیلوپونوس تا اندازه ای نظریهٔ ارسطو را پذیرفت که «ادامه حرکت به ادامه کنش یک نیرو بستگی دارد»، اما آن را اصلاح کرد تا شامل این ایده باشد که «جسمِ پرتاب شده، نیروی محرکه یا تمایل به حرکت اجباری را از عاملِ سازنده به دست می آورد و این نیرو، ادامهٔ همچین حرکتی را تضمین می کند. » با این حال، او استدلال کرد که این فضیلت تأثیرگذار، گُذَرا است: این یک تمایلِ خودمصرفانه است، و بنابراین حرکت قسری ساخته شده به پایان می رسد و دوباره به حرکت طبیعی بازمی گردد. [ ۵]
در قرن یازدهم میلادی، ابن سینا ( ابن سینا ) نظریه فیلوپونوس را در کتاب شفا و در بخش فیزیک، مورد بحث قرارداد و گفت:
هنگامی که مستقلاً موضوع ( حرکت پرتابه ) را بررسی می کنیم، درمی یابیم که صحیح ترین آموزه، آموزهٔ کسانی است که فکر می کنند جسم متحرک از محرکش پیدا می کند. [ ۶]
ابن سینا موافق بود که پرتابَنده ( پرتاب گر ) ، به یک پرتابه میل وارد می کند، اما برخلاف فیلوپونوس که معتقد بود این یک خصوصیت گذرا است و حتی در خلأ هم کاهش می یابد، ابن سینا آن را پایدار می دانست که برای مصرف نیازمند نیروهای بیرونی مانند مقاومت هوا است. [ ۷] [ ۸] [ ۹] ابن سینا بین «نیرو» و «میل»، تمایز قائل شد و استدلال کرد که یک شیء زمانی میل می یابد که در تقابل با حرکت طبیعی اش باشد. پس نتیجه گرفت که ادامهٔ حرکت، وابسته به تمایلی است که به شیء منتقل می شود و آن شیء تا زمانی که میلش مصرف نشود ( تمام نشود ) در حرکت خواهدبود. او همچنین ادعاکرد که یک پرتابه در خلاء متوقف نمی شود مگر اینکه به آن نیرو واردشود. این ادعای ابن سینا با مفهوم لختیِ نیوتن، سازگار است. [ ۱۰] این ایده ( که مخالف با دیدگاه ارسطویی بود ) بعدها توسط ژان بوریدان که احتمالاً تحت تأثیر ابن سینا قرارگرفته بوده است، به عنوان «انگیزه» گفته شد. [ ۱۱] [ ۱۲]
wiki: نظریه میل