نظریه مثلثی عشق

دانشنامه عمومی

رابرت استرنبرگ روان شناس آمریکایی نظریه عشق سه گانه را ارائه داده است. روشی که عشق را با سه عنصر اصلی آن نشان می دهد. [ ۱]
• صمیمیت یا الفت عبارت است از پیوند نزدیک و احساس تعلق داشتن بین دو نفر و همچنین علاقهٔ آن ها به درمیان گذاشتن خصوصی ترین و عمیق ترین افکار و احساسات.
• هوس/شهوت عبارت است از میل و رغبت جنسی شدید به طرف مقابل.
• قبول/تعهد فرد می پذیرد که فرد دیگری را به شدت دوست دارد ( عنصر قبول ) و خودش را ملزم می داند که در پستی و بلندی های زندگی رابطه اش را با آن شخص حفظ کند. ( عنصر تعهد )
درواقع می توان دیدگاه استرنبرگ را به یک مثلث تشبیه کرد که همواره این ۳ عنصر در فرآیند عشق دخالت می کند. از نظر استرنبرگ سه بعد عشق به ندرت در فردی به طور مساوی جمع می شود و میزان وجود هر یک از ابعاد در روابط عاشقانه متفاوت است. همچنین عنوان می کند که مولفه های صمیمیت، شور و اشتیاق ( شهوت ) و تصمیم/تعهد در ترکیب با یکدیگر ۸ نوع متفاوت از عشق را به وجود می آورند که هر کدام ویژگی ها، محاسن و معایب خود را دارند اما برخی از انواع عشق با سطوح بالاتری از رضایتمندی همراه اند. [ ۲]
• فقدان عشق: زمانی است که ابعاد سه گانه عشق در روابط افراد بسیار کمرنگ است یا اصلاً وجود ندارد؛مثل بسیاری از روابط رسمی که افراد مرتبط با یکدیگر دارند. اگر احساس شخص نسبت به شریک زندگی از این نوع باشد، این رابطه در معرض  خطر است.
• دوست داشتن: زمانی است که فقط عامل صمیمیت وجود داشته باشد و از دو بعد دیگر خبری نیست یا بسیار کمرنگ است. این نوع عشق، احساس ایجاد یک رابطه دوستی عمیق و حقیقی می باشد. در این حالت احساس دلسوزی، رفاقت، گرمی، مهر و علاقه و هیجانات مثبت وجود دارد. اما احساس شور و شوق ( شهوت )   و تصمیم/تعهد وجود ندارد.
• شیفتگی ( دلباختگی ) : در این نوع عشق بعد شور و شوق ( شهوت ) بر روابط افراد یا احساس یک فرد نسبت به دیگری حاکم است. یک حالت شدید شور و اشتیاق است که در آن فرد به شدت و به طور افراطی مجذوب شده، درحالی که تعهد و صمیمیت واقعی وجود ندارد. در این حالت فرد به صورت وسواس گونه از طرف مقابل شخص ایده آلی می سازد. در این نوع عشق درجه بالایی از برانگیختگی فیزیولوژی و روانی وجود دارد. این نوع عشق با وصل به معشوق به شدت پایان می پذیرد و ممکن است به تنفر تبدیل شود.
• عشق پوچ ( تهی ) : در این نوع عشق فقط بعد تصمیم/تعهد وجود دارد و سایر ابعاد وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است. به طور معمولی این نوع عشق در یک رابطه بلند مدت راکد وجود دارد که در آن زوج ها رابطه هیجانی و عاطفی متقابل را از دست داده اند و یا آنقدر با هم مانده اند که به همدیگر عادت کرده اند یا به علت ترس از بی کسی و یا به خصوص برای فرزندان با هم می مانند. همچنین این نوع عشق در ازدواج های از پیش ترتیب داده شده نیز دیده می شود.
• عشق رمانتیک: این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و شور و شوق است که بر اساس دو جنبه جذابیت فیزیکی و عاطفی استوار است. نوعی احساس نزدیکی، قرابت و پیوند بین دو زوج است. در این حالت اعتماد بسیار بالایی نسبت به همسر وجود دارد و به لحاظ عاطفی به شدت به او نزدیک است. در این نوع عشق خود افشایی بسیار بالاست و شخص بدون ترس از طردشدن، عقاید و افکار خود را با همسرش درمیان می گذارد و زمانی که افکار و احساس خود را برای طرف مقابل ابراز می دارد، حالت شور و شوق را در اوج خود تجربه خواهد کرد. با این حال به دلیل نداشتن بینش و تعهد، امکان تداوم این عشق اندک است و در صورتی که رابطه به علت ارضای نیازهای زوجین تداوم یابد به مرور زمان تعهد در روابط آن ها به وجود می آید.
• عشق رفاقتی: این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و تعهد است. یک رابطه دوستانه پایدار، طولانی مدت و متعهدانه که همراه با مقدار زیادی صمیمیت است. در این نوع عشق تصمیم بر آن است که شخص همسرش را دوست داشته باشد و به باقیماندن با او متعهد می باشد. این نوع عشق همراه با بهترین روابط دوستانه است   که رفتار شهوانی در آن نیست یا خیلی کمرنگ است و رفتار عطوفت ورزانه در آن دیده نمی شود. بسیاری از عشق های آرمانی که دوام یابد و پایدار شود، تبدیل به عشق رفاقت آمیز خواهد شد. این نوع عشق بین دو همکار که سال ها با یکدیگر کار کرده اند یا بین یک زوج که دارای فرزندانی هستند مشاهده می گردد.
• عشق ابلهانه: این نوع عشق، از ترکیب شور و شوق ( شهوت ) و تصمیم/تعهد به وجود می آید و صمیمیت درآن دیده نمی شود. زوجین صرفاً براساس حالت شور و شوق ( شهوت ) نسبت به هم متعهد هستند و رابطه صمیمانه و عاطفی عمیقی با همدیگر ندارند. این حالت گردبادی از هیجانات است که زود فروکش می کند. استرنبرگ معتقد است دراین حالت افراد در نگاه اول عاشق یکدیگر می شوند و خیلی زود بدون اینکه همدیگر را بشناسند به داشتن یک رابطه طولانی متعهد می گردند. این عشق خیلی شدید و اغلب وسواس گونه است. فرد نمی تواند فکر خود را از او رها کند، شدیداً آرزو می کند به او نزدیک شود، او را لمس کند و با او در هم آمیزد و با این تخیلات به فرد حالت شوریدگی دست می دهد.
• عشق کامل ( آرمانی ) : این نوع عشق ترکیبی از سه حالت صمیمیت، شور و شوق ( شهوت ) و تصمیم/تعهد است. در این حالت فرد همسر خود را به عنوان یک انسان دوست می دارد و به او احترام می گذارد، به او متعهد است و از طریق برقراری ارتباط درست با او احساس نزدیکی می کند. رفتار دوستانه، رفاقت آمیز، محبت آمیز و مراقبت آمیز خواهد داشت. روابط زناشویی همراه با تعهد به وفاداری و اوج لذت بدون احساس گناه تجربه می شود. استرنبرگ ( ۱۹۸۸ ) عنوان می کند رسیدن به این مرحله خیلی آسان تر از نگهداشتن آن است.
عکس نظریه مثلثی عشق
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

مثلث عشق از سه کره ساخته شده است که یکی در راس قرار دارد و دوتای دیگر قاعده را تشکیل می دهند. این مثلث متساوی الاضلاع می باشد، یعنی قاعده و دوضلع کناری با هم برابرند و بین اندازه های آنها فرقی وجود ندارد،
...
[مشاهده متن کامل]
بلکه بین محتوای آنها. در میان کره راس این مثلث یک زن و مرد خودی قرار دارند و در درون دو کره دیگر یکبار دو مرد خودی و یکبار دیگر دو زن خودی . این زوج ها بنیادی و خودی اند و زوجیت های ظاهری در جوامع انسانی ریشه در وجود آنها دارند. هرکدام از این زوج های بنیادی در سیر صعودی سفر خلقت و آفرینش در عوالم و دنیا های خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند و تجربه می گردند. در حال حاظر در جهان های نزولی - ازلی به موازات و همزمان با حیات فعلی که در سطح امکان اخس مادی و محدود در جهان های صعودی - ابدی جاری و ساری ست، زن و مرد خودی در سطح امکان اشرف وسیع روحی مشغول زندگی اند و زیبایی و خوبی و دانش و توانایی و شناخت آنان از لحاظ وسعت وصف ناپذیر . به زبان روز مره میتوان گفت که آن زوج های خودی غیر هم جنس از هر هر لحاظ با خداوند تقریبا هم سطح می باشند. طوریکه میدانیم الکترون ها در اتم ها با دریافت انرژی از مدار پایین تر به مدار بالاتر می پرند و برعکس با از دست دادن انرژی دوباره از مدار بالاتر به مدار پایین تر بر می گردند. زن و مرد انسانی از طریق وقوع مه بانگ های متوالی پرش های نزولی و صعودی خویش را بین مدارات یا مراتب هفتگانه وجود انجام می دهند، با این تفاوت که مدارات وجودی بطور همزمان و واقعی وجود ندارند بلکه همیشه فقط یک مدار وجود دارد و شش مدار دیگر فقط در قالب ایده، الگو، طرح، ثوابت جاودانه و سرمشق در افکار و اندیشه و ذهن خداوند موجود اند. تفاوت دیگر در مقایسه با پرش الکترون ها این است که زن و مرد در هر پرش بین لایه ها یا مدارات و مراتب وجودی، جنسیت خودرا معکوس می نمایند. یعنی زن و مرد به همدیگر تبدیل میشوند و همچنین دو مرد به دو زن و دو زن به دومرد. نظریه ایده های افلاطون در طول تاریخ هنوز از نفس نیافتاده است و توجه فلاسفه غرب عصر جدید را هنوز به خود مشغول داشته است. بهتر است که ایده های دهگانه انسانی را به آنها معرفی نمائیم که مانند مَی یا آب جو اسب های آنان را سرمست نماید. این انسان های دهگانه همیشه چهار بار بصورت انفرادی و غیر از هم به ظهور می رسند و وارد کار زار و مشغول میدان داری میگردند و سه بار بصورت زوج های خودی. چه بودن و محل ایده های افلاطون هنوز بطور روشن تعیین نگردیده اند، اما چه بودن و محل ایده های دهگانه انسانی یا انسان دهگانه در عمق وجود انسان در بخش تمایلات جنسی و عشقی فرعی و پنهانی در پس پرده میل جنسی و عشقی اصلی و ظاهری و آشکار قابل کشف و تعیین می باشند و با کمک و براساس آنها مراتب و مدارات و لایه های هفتگانه عالم غیب و وجود بیکران قابل توضیح و شرح و تبیین می باشد و ظهور پیاپی آنها از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی قابل دریافت و درک. این صحنه های نزولی و صعودی در چهار چوب جهان های بی شمار بطور مطلقا همسان و همزمان اجرا میگردند. طرح خلقت و آفرینش و چهار چوب و مفاد آن یکی دیگر از ایده مطلق می باشد که جاودانه است و هیچگونه تجدید نظر و تغییر و تحولی در آن صورت نمی گیرد. البته باید توجه داشت که نظریه نوین " ایده انسان دهگانه " ، خداوند واقعی و عینی و حقیقی را از دیدگاه علم و فلسفه و عرفان علمی در نظر دارد و نه خدای غیبی و خیالی و اوهامی و غیر حقیقی از دیدگاه الاهیات و حکمت و عرفان دینی.

بپرس