نظریه جهش بزرگ

پیشنهاد کاربران

به عنوان مقدمه بحث امروز لازم به اشاره می دانم که برای ما ایرانیان امروز و آینده شاید مفید و مثمر ثمر باشد که واقف و آگاه و بیدار و هوشیار باشیم و بدانیم که فَر یا خبر و یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی و اهدایی از طرف خداوند متعال به عنوان برترین هدیه معنوی و امید بخش، برای اولین با توسط بنیانگذاران ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین و قبل از آنان آبراهام ( ابراهیم ) و نوآه ( نوح ) به عنوان منتخبین و برگزیدگان و رسولان و اعزام و ارسال شدگان از طرف آفریدگار کائنات بسوی قوم خودی و اقوام بیگانه با هدف تربیت و هدایت آنها بر روی صراط مستقیم یا راه درست و راست و بسوی معنویت و نور و روشنایی ، برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست تاریخ باستان قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اوگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه به عنوان اولین آورنده آئین یکتاپرستی در میدان رقابت با آئین های بت پرستی و راز ها و معنای ژرف چگونگی و راه و روش جاودانه بودن عشق و زندگی انسان در پشت پرده ظاهر سنگی گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل کوچکتر روی آنها یکی چلیپا و دیگری سواستیکا نهفته اند و از دیدگاه من می توان آن راز و معانی را ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان نامید. دو ایده حقیقی و طلائی و منور و درخشان دیگر به دموکریت فیلسوف برجسته یونان باستان ماقبل سقراط و افلاطون و ارسطو تعلق دارند؛ یکی نظریه اتمی ( اتم های مورد نظر دموکریت یعنی سنگ بنا های ساده و نشکن خمیر مایه ساختاری این دنیا در علم فیزیک هنوز بطور دقیق تعیین نگردیده اند غیر ذرات چهار بعدی ماکس پلانک فیزیکدان و دانشمند آلمانی و بنیانگذار اولین تئوری کوانتایی ) و دیگری دنیا های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. به زبان علم کیهان شناسی امروز به شکل : کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. ژرف ترین راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ از دیدگاه خردمندان گم نام و آفرینندگان اولیه این دو چرخ و از دیدگاه خود من عبارت بوده و می باشد از اینکه عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یکبار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و آنهم نه بر روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا و یا بسوی بینهات بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر در سر جای خود و دایره وار به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود کثیر و فراوان و گوناگون و مفید همین واقعیت و طبیعت و کیهان ( و نه مثل بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمد به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل این دنیا ) به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. و این حرکت کلی و راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای هر کدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلقا یکسان و برابر طی و سپری می شود و نه از راه های دیگری از قبیل آمد و رفت یکباره یا مهاجرت دو طرفه روان بین دو عالم افلاطونی یکی عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در اعلا یا بالا و دیگری عالم محسوسات یا طبیعت در اسفل یا پایین و یا از طریق گردش چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل - طبیعت - مابعد و یا بصورت ایده ها - محسوسات - ایده ها در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی و یا به رسم و راه و روش آمدن بابا آدم و ننه حوای دینی از بیرون به درون این دنیا پس از طرد و رانده شدن آنان از باغ پارادیز یا پردیس یا فردوس یا جنت و یا بهشت و آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال و تبعید و هبوط یا نزول آنان بر روی کره زمین و رجعت و بازگشت خود آنان و فرزندان و آیندگان شان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر از دیدگاه سه دین توحیدی بخصوص مسیحیت و اسلام و به ویژه دین اسلام ( در دو دین یهودیت و مسیحیت از عالم میانی برزخ هیچگونه اطلاعی در دست نمی باشد و فقط از این لحاظ دین اسلام کامل تر از آن دو دین می باشد، یعنی در ارائه پاسخ ( صرف نظر از حقیقی بودن یا اوهامی و ابهامی بودن پاسخ ) به این سوال قدیمی که اگر پس از مرگ روح از بدن جدا میشود تا برپایی قیامت جمعی - کبرایی چه سرنوشتی خواهد داشت و نه اینکه این سه دین الهی و آسمانی باشند و دین اسلام الاهی تر و آسمانی تر از آندو ) ) و یا از طریق گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت از همدیگر ) و یا از راه پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن بطور شتابان ( یعنی عجولانه ) از جهان مادی و فانی در پائین بسوی جهان معنوی و باقی در بالا از دیدگاه بعضی ادیبان و شاعران و حکیمان و عارفان خودمان.
...
[مشاهده متن کامل]

خود من به جای استفاده از عبارت جهش بزرگ ( big bounce ) از عبارات زیر استفاده می کنم : تسلسل تولد و مرگ محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن و نه با هدف رجعت یا بازگشت به خداوند و در پایان راه از طرف وی مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار گرفتن و سپس به بهشت هدایت یا به جهنم انداخته شدن بلکه بهمراه خود خداوند ( او به عنوان محیط و محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها و ما یعنی کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی به عنوان اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی ) با هدف بازگشت به سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی و برخورداری مجدد یا دوباره از همان زندگی بسیار طولانی اولیه در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و پس از آن آغاز دوباره همین سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به مرتبه و در تکاملی فعلی .
انسان خردمند و اندیشمند و متفکر امروز و آینده باید بتواند بین خدایان اساطیری و افسانه ای و حماسی و خدای واحد و احد و یگانه فلسفی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای و منجمله بیخدایی آتئیستی و کمونیستی که فقط الفاظ و کلمات یا واژه ها در زبان و ادبیات و مقولات یا مفاهیم و ایده های انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشند، از یک طرف و خدای علمی و عملی و حقیقی و واقعی یعنی این طبیعت و کیهان هم ظاهر و هم باطن آن از طرف دیگر ، فرق و تمیز قائل شود و بداند که زنجیره هوشمند مادی - روحی - روانی دایره وار می باشد با حلقه های فراوان به تعداد زندگی های دنیوی و به تعداد مه بانگ های متوالی و اولین و آخرین حلقه آن همان نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی می باشد و نه چیز دیگری و کلیه حلقه های قبلی و بعدی در حال حاضر یعنی در لحظه جاودانه حال وجود ندارند غیر از حلقه فعلی یعنی این واقعیت و طبیعت و کیهان. ارائه پاسخ به این سوال احتمالی از طرف خوانندگان گرامی که مه بانگ های متوالی چرا هفتگانه می باشند، خارج از حوصله این فرصت و کامنت کوتاه یا این پیامک می باشد. در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد یکی دو بیت شعر کودکانه در باره آئین یکتاپرستی دینی و تکلیف و وظیفه انسان از دیر باز تاکنون و در آینده در مقابل خداوند متعال تحت عنوان آفریدگار کائنات:
آفریدگار کائنات نیافریده ست مرا بهر طاعت و بندگی و یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا وانهم نه بسان ماریا مادر ایسا یعنی مریم عذرا/ الا یعنی بلکه به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مرا/ تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی جاودان و لا آغاز و بی پایان خویش مرا/ بهر گفت و شنود و بازی و لذت و شادی و آزادی در سطح کمال ایده آل در پیشگاه اعلا و والا و بیکران خویش/ با من و تو و شما یعنی جملگی یا همگی ما/ و نه فقط با محمّد و ایسا و موسا و آبراهام و نوآه/ ای شیخ بیا دست بر دار زمین بگذار رها کن بگذر از این سد و مانع عظیم باز دارنده یعنی آئین یکتا پرستی / زیرا که هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی/ دست کم یا حد اقل بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دنیوی در همین جا و حال در این زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد انشاء الله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب قندی نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/

جهش بزرگ چیز گنده ای نیست که ما نتوانیم سر از راز و رمز های آن در آوریم. جهانی که در آن زندگی میکنیم عالم اول را تشکیل می دهد. پشت سر این عالم ۶ عالم دیگر نهفته اند که هرکدام با وقوع مه بانگ های متوالی خلق و آفریده خواهند شد. این ۶ عالم به صورت استعداد و قوه محض در بطن عالم فعلی نهفته و از دید مادی انسان پنهان و غیر قابل رویئت اند. زندگی انسان تصادفی بدون هدف و بدون معنی نیست. اندیشمندان مادی گرا میلی به چنین بحث هایی ندارند و اندیشمندان روح گرا هم تعریف صحیحی از هدف و معنای زندگی ارائه نداده اند، غیر از سه عالم دینی دین اسلام. در پایان راه پاداش و زندگی بهشتی و یا عذاب و زندگی جهنمی و آنهم بصورت جاودانه. گویا دیگر به اندیشیدن در مورد هدف و معنای زندگی از دیدگاه دیگری نیاز نداشته باشیم. با رباعیات و غزلیات و قصیده ها و ترجیع بند ها و قطعات و دیوان های عرفانی و آیات قرآن حال کنیم تا ببینیم تا که خدا چه میخواد؟
...
[مشاهده متن کامل]

جهان دارای دو نوع زمان مکان می باشد : نسبی و مطلق. جهان دارای یک مختصات دیگر چهار بعدی هم ارز با مختصات چهار بعدی زمان - مکان می باشد که تاکنون اندیشمندان غربی و شرقی از وجود آن بی خبر مانده اند. این مختصات چهار بعدی توسط این حقیر با نام بیمکانی - بیزمانی طواف داده شده است. ابعاد آن از لحاظ مقدار عددی برابر اند با مقدار عددی ابعاد مکان - زمان.
اما این دو مختصات دارای دو ماهیت متضاد می باشند، نه به معنای ضدیت با هم بلکه به معنای تبدیل شدن به همدیگر و این عمل تبدیل شدن این ابعاد بنیادی ریشه حرکت موجود در جهان می باشند و حتا ریشه انرژی و جرم و ریشه چهار نیروی بنیادی علم فیزیک. برای جلو گیری از تکرار مکررات توجه خواننده گرامی را به صفحات دیگر این سایت معطوف میدارم. عنوان جستجو در اینترنت : گرانش کوانتمی، هندسه دیفرانسیل، هفت عالم، ازل یعنی چه؟ ابد یعنی چه؟، سری اجداد، مه بانگ، قوه خیال، روح، کل و جزء، اسفار اربعه، معنی تابناک، جدول ضرب اجداد، جان چیست؟ و نظریه ام .
نوسان جهان یعنی انقباض و انبساط. هر نوسانی به یک موج وابسته است و هر موجی دارای یک پریود. انقباض و انبساط هر کدام ۴۵ میلیارد سال طول می کشند و پریود ۹۰ میلیارد سال.
نظریه های ریسمان و ام و حلقه دارای نواقص مهمی میباشند.
۱ - اصل مطلق بودن مکان و زمان نیوتون را بطور کلی به دست فراموشی سپرده اند فقط مکان - زمان نسبی انشتین را در دست محاسباتی خود دارند. لذا در این بخش نیمی از مسالح جهان مفقود شده است.
۲ - با مختصات بیمکانی - بیزمانی که مفاهیمی دینی اند اما واقعیت عینی دارند و از لحاظ کمیت هم ارز مختصات مکان - زمان اند، بطور کامل بی اطلاع اند. این مختصات مثل مختصات معمولی مکان - زمان دارای دو بخش نسبی و مطلق است. در این بخش هم نیمی از مسالح جهان مفقود شده است. با مسالح مفقود شده چطور میتوان خلقت جهان را از لحاظ تئوریکی باز سازی کرد. چگونه می توان ریشه حرکت و گرانش را توضیح داد. بدون این ابزار ساختاری چگونه می توان جهش جهان و صحنه های قبل از مه بانگ و بعد از مه بانگ دوم را توضیح داد و به تصویر کشید.
۳ - درمورد فرم و محتوای جهان های موازی و مجموعه جهان ها پریشانی کامل بر خیالات و افکار نظریه پردازان حکم فرماست.
البته جوامع انسانی با سطح دانش فعلی تا بنا گوش غرق دانش اند و با آن میتوانند به سعادت زندگی زمینی برسند و نیازی به دانش بیشتر ندارند. اما نیاز انسان به معرفت و شناخت سیری نا پذیر است. تا شناخت مطلق خویش و خداوند گویا دست از جستجو بر نمی دارد. با نظریه های ریسمان و ام و حلقه نه می توان یک آجر ساخت و نه یک قالب پنیر ساخت و نه یک نان سنگک دو آتشه و نه یک لیوان آب زلال و گورا و یک لیوان شیر بدست آورد. این تئوری و نظریه ها را این حقیر با زبانی خیلی ساده و قابل درک برای همه پارسی زبانان با یک نظریه واحد تبدیل کرده ام و بدون فرمول های پیچده ریاضی که اساتید محترم دانشگاههای غرب آن فرمول های پیچیده خود ساخته را درک نمی کنند چه رسد به پهلوانان دینی که نه تنها فرمول های پیچیده بلکه داستان ۲دوتا۴تا هم برایشان مَتَل خاله خرسه محسوب می شود. پهلوان علی یارت.
شاخ و برگهای خشک و بدرد نخور جنگل های گیلان و مازندران، دماوند و الوند کوه، برگهای خشک بُته های کتیرای سلسله جبال البرز و زاگرس و جنگل های دره دالاهو جملگی فدای تار و ریسمان های آن سبیل های پر پشت آن پهلوانان دلیر راه حق و حقیقت باد. مخصوصا فدای جعد و پیچش و حلقه های سر آن تار و ریسمان های تا زیر گوش کشیده شده باد. تجلیل و تمجیدی بیش از این از دست و کلام این حقیر بر نمی آید.