نظریه تکامل در میان ایرانیان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
نخستین آشنایی فارسی زبانان با نظریه تطور و تبدل انواع ــ که در زبان فارسی مسامحتاً به نظریه تکامل مشهور شده است ــ بر اساس مدارک موجود، به دوره قاجار و ترجمه های صورت گرفته در آن دوره باز می گردد. در این دوره یکی از معلمان دارالفنون به نام میرزاتقی خان انصاری کاشانی گزارشی
از مهمترین کتاب داروین، یعنی اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی، را در کتابی به نام جانورنامه منعکس نمود که در ۱۲۸۷ (یازده سال پس از انتشار اصل انواع) به چاپ رسید. از این نخستین آشنایی تا ترجمه های دیگر، سال ها فاصله افتاد (ترجمه شش فصل از پانزده فصل اثر مذکور با نام بنیاد انواع بوسیله انتخاب طبیعی یا تنازع بقا در عالم طبیعت، به قلم عباس شوقی در فروردین ۱۳۱۸ و ترجمه کامل آن با نام منشأ انواع به قلم نورالدین فرهیخته در ۱۳۵۷ ش منتشر شد. در این فاصله، قسمت هایی از این کتاب و نیز دیگر آثار داروین به صورت پراکنده ترجمه شد، از جمله در داروینیسم و تکامل،. اما این موضوع به معنای ناآشنایی و مواجه نشدن با این نظریه در طول این سال ها نیست، چرا که ایرانیانِ اهل علم در این دوره به واسطه زبان عربی ــ که نظریات داروین اندکی پس از انتشار در آن منعکس می شد ــ آشنا بودند. مثلاً علی اصغر حکمت که کتاب لودویگ بوخنر (متوفی ۱۸۹۹) در باره نظریه داروین را از روی ترجمه عربی شبلی شُمَیِّل به فارسی بر گردانده، در مقدمه آن نوشته که در ایام جوانی به واسطه همین کتاب با این نظریه آشنا شده و حتی آن را ترجمه کرده بوده، اما به سبب مساعد نبودن شرایط انتشار چنین کتابی در آن زمان، چاپ آن سال ها به تعویق افتاده است

قدیمترین نقد کننده نظریه تکامل
قدیمترین نقد این نظریه در میان ایرانیان هم ظاهراً به سیدجمال الدین اسدآبادی و کتاب نَیْـچـِریّـه او بر می گردد. او در این کتاب بر اساس این تصور که داروین گفته انسان میمون است، نظریه داروین را در زمره نظریات دهری مطرح و رد کرده است. همین تصور از نظریه داروین، در ادبیات فارسی هم منعکس شده، چنانکه میرزاده عشقی در شعر خود از این که آدمی، زاده میمون است سخن گفته و صادق هدایت نام یکی از قصه های کوتاهش را که در باره میمونهای آدم نماست «پدران آدم» نهاده و آن ها را حلقه ای که نژاد انسان را به میمون متصل نموده، معرفی کرده است. رساله انتقادی دیگری که آن هم کم وبیش بر مبنای همین تصور شکل گرفته، رساله تنقید مقاله دارونیست ها اثر اسداللّه خرقانی (متوفی ۱۳۱۵ ش) است. وی در این کتاب، پس از ذکر آرای پیروان ادیان مختلف در باره خلقت انسان، نظر لامارک و داروین را مطرح کرده، بر این اساس که این آرا مبتنی بر تبدیل و مسخ موجودات زنده و انسان است و با استناد به اقوال برخی دیگر از غربیان این آرا را رد کرده است. او در این رساله به جنبه علمی نظریه توجه نکرده و آن را از مقوله سخنوری دانسته است، نه براهین طبیعی و فلسفی. در ضمنِ این انتقادات، خرقانی مخالفت جدّی خود را با آرای متجددانه نیز نشان داده و بیان چنان آرای سخنورانه ای را «در سایه حریت» دانسته است.

مهمترین نقد بر فلسفه داروین
مهمترین و عالمانه ترین کوشش در نقد فلسفه داروین ــ حتی در قیاس با آثاری که سال ها بعد منتشر شده ــ کتاب نقد فلسفه دارون (چاپ ۱۳۳۱) به زبان عربی است که چند سالی قبل از اثر پیشین منتشر شده و اثر عالم اصفهانی، محمدرضا نجفی اصفهانی یا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲)، است. او در این اثر دو جلدی، به تصریح خودش، نخست نظریه تکامل را از جهت دینی و سپس از جهت علمی نقد کرده و در مرحله بعد با ذکر دلایل ایجابی و اثباتی در باره وجود باری، به رد شبهات منکران خدا و به ویژه پیروان ماتریالیسم دیالکتیک پرداخته است. این کتاب که نه فقط از حیث مواجهه عالمان مسلمان با نظریه تکامل، بلکه به طور کلی به عنوان نمونه ای از مواجهه این عالمان با دستاوردهای تجدد شایان توجه است، با تقسیم بندی تاریخی شبهاتی که اسلام با آن ها مواجه بوده، آغاز می شود.

رویارویی اسلام با انواع شبهات از دیدگاه مسجد شاهی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس