نظریهٔ برچسب زنی ( به انگلیسی: Labeling Theory ) ، رویکردی بسیار نزدیک به تحلیل های ساخت اجتماعی و تعامل نمادین است. این نظریه توسط جامعه شناسان در دههٔ ۶۰ میلادی توسعه یافت. کتاب هوارد بکر، با عنوان بیگانگان، تأثیر زیادی بر توسعه و محبوبیت این نظریه گذاشته است.
نظریهٔ برچسب زنی معتقد است که انحراف از قانون ذاتی نیست، و به جای آن، بر تمایل اکثریت به چسباندن برچسب منفی به اقلیت، یا کسانی که آن ها را منحرف از هنجارهای معمول تلقی می کند، متمرکز می شود. دل مشغولی این نظریه این است که چگونه هویت و رفتار افراد ممکن است توسط واژگانی که برای تشریح یا طبقه بندی شان به کار می رود، ارزیابی شده یا تحت تأثیر قرار گیرد.
این نظریه با مفاهیم خودتوسعه یابندهٔ واجد پیش گویی و کلیشه هم راه است. نظریهٔ برچسب زنی در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی برجسته بود، و برخی نسخه های اصلاح شدهٔ آن، اکنون نیز معتبر هستند. مطابق این نظریه، توصیف ها یا طبقه بندی های ناخواسته، اعم از واژگانی که به انحراف، ناتوانی، یا تشخیص یک اختلال روانی مربوطند، می توانند عمدتاً با تلاش برای جای گزین کردن شان با یک زبان سازنده تر، برپایهٔ این که صرفاً «برچسب»هایی هستند، رد شوند. مثلاً ننگ به یک برچسب نیرومند منفی تعبیر می شود، که می تواند دیدگاه شخص راجع به خود، و هم چنین هویت اجتماعی اش را دگرگون کند.
نظریهٔ برچسب زنی، ریشه های خود را از کتاب خودکشی، اثر جامعه شناس فرانسوی، امیل دورکِم گرفته است. او دریافت که جرم، تخطی از یک قانون کیفری نیست، بلکه عملی ست که به حریم جامعه تجاوز می کند. او نخستین کسی بود که فهمید برچسب انحراف چنین نقشی را ایفا می کند؛ نیاز جامعه به کنترل رفتار.
به عنوان یکی از توسعه دهندگان واقع گرایی آمریکایی، و بعدتر به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه شیکاگو، جُرج هِربِرت مید، فرض می کند که «خود» از طریق تعامل با اجتماع به گونه ای اجتماعی شکل می گیرد و بازسازی می شود. نظریهٔ برچسب زنی نشان می دهد که مردم برچسب ها را از این که دیگران چگونه تمایلات یا رفتارهای شان را نشان می دهند، اخذ می کنند. هر فرد آگاه است که چگونه توسط دیگران مورد قضاوت قرار می گیرد، زیرا او بارها به نقش ها و کارکردهای گوناگون در تعامل های اجتماعی مبادرت کرده و در نتیجه قادر به ارزیابی واکنش های آن هاست. این دیدگاه نظری یک تصور ذهنی از «خود» ایجاد می کند، اما همین که دیگران خود را به واقعیت زندگی فردی تحمیل می کنند، نشان دهندهٔ داده ای عینی می شود که شاید نیازمند بازارزیابی از آن، با توجه به اعتبار قضاوت دیگران باشد. خانواده و دوستان ممکن است متفاوت با غریبه های تصادفی قضاوت کنند. هم چنین، ممکن است قضاوت های افرادی که در جامعه بازنمایی های بیش تری صورت می دهند ــ نظیر مأموران پلیس یا قضات ــ از نظر عدهٔ بیش تری معتبر باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنظریهٔ برچسب زنی معتقد است که انحراف از قانون ذاتی نیست، و به جای آن، بر تمایل اکثریت به چسباندن برچسب منفی به اقلیت، یا کسانی که آن ها را منحرف از هنجارهای معمول تلقی می کند، متمرکز می شود. دل مشغولی این نظریه این است که چگونه هویت و رفتار افراد ممکن است توسط واژگانی که برای تشریح یا طبقه بندی شان به کار می رود، ارزیابی شده یا تحت تأثیر قرار گیرد.
این نظریه با مفاهیم خودتوسعه یابندهٔ واجد پیش گویی و کلیشه هم راه است. نظریهٔ برچسب زنی در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی برجسته بود، و برخی نسخه های اصلاح شدهٔ آن، اکنون نیز معتبر هستند. مطابق این نظریه، توصیف ها یا طبقه بندی های ناخواسته، اعم از واژگانی که به انحراف، ناتوانی، یا تشخیص یک اختلال روانی مربوطند، می توانند عمدتاً با تلاش برای جای گزین کردن شان با یک زبان سازنده تر، برپایهٔ این که صرفاً «برچسب»هایی هستند، رد شوند. مثلاً ننگ به یک برچسب نیرومند منفی تعبیر می شود، که می تواند دیدگاه شخص راجع به خود، و هم چنین هویت اجتماعی اش را دگرگون کند.
نظریهٔ برچسب زنی، ریشه های خود را از کتاب خودکشی، اثر جامعه شناس فرانسوی، امیل دورکِم گرفته است. او دریافت که جرم، تخطی از یک قانون کیفری نیست، بلکه عملی ست که به حریم جامعه تجاوز می کند. او نخستین کسی بود که فهمید برچسب انحراف چنین نقشی را ایفا می کند؛ نیاز جامعه به کنترل رفتار.
به عنوان یکی از توسعه دهندگان واقع گرایی آمریکایی، و بعدتر به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه شیکاگو، جُرج هِربِرت مید، فرض می کند که «خود» از طریق تعامل با اجتماع به گونه ای اجتماعی شکل می گیرد و بازسازی می شود. نظریهٔ برچسب زنی نشان می دهد که مردم برچسب ها را از این که دیگران چگونه تمایلات یا رفتارهای شان را نشان می دهند، اخذ می کنند. هر فرد آگاه است که چگونه توسط دیگران مورد قضاوت قرار می گیرد، زیرا او بارها به نقش ها و کارکردهای گوناگون در تعامل های اجتماعی مبادرت کرده و در نتیجه قادر به ارزیابی واکنش های آن هاست. این دیدگاه نظری یک تصور ذهنی از «خود» ایجاد می کند، اما همین که دیگران خود را به واقعیت زندگی فردی تحمیل می کنند، نشان دهندهٔ داده ای عینی می شود که شاید نیازمند بازارزیابی از آن، با توجه به اعتبار قضاوت دیگران باشد. خانواده و دوستان ممکن است متفاوت با غریبه های تصادفی قضاوت کنند. هم چنین، ممکن است قضاوت های افرادی که در جامعه بازنمایی های بیش تری صورت می دهند ــ نظیر مأموران پلیس یا قضات ــ از نظر عدهٔ بیش تری معتبر باشد.
wiki: نظریه برچسب زنی