[ویکی فقه] نظریه اعتبار به نظریه ای در باب حقیقت وضع ، مبنی بر اعتباری بودن آن اطلاق می شود و در علم اصول فقه کاربرد دارد.
نظریه اعتبار، یکی از نظریاتی است که درباره حقیقت و ماهیت وضع الفاظ ارائه شده است.
چند دیدگاه درباره حقیقت و ماهیت وضع
پس از پذیرش این که دلالت الفاظ بر معانی، امری ذاتی نیست و نیازمند وضع است، بحث دیگری درباره حقیقت و ماهیت وضع پیش می آید. در این مورد نیز آرای متفاوتی وجود دارد:۱. برخی مانند مرحوم آخوند خراسانی معتقدند وضع، شکلی از اختصاص لفظ به معنا است.۲. برخی دیگر اعتقاد دارند وضع ، همان ملازمه واقعی میان لفظ و معنا است؛ به این بیان که پیدایش آن به دست واضع و در گرو اعتبار وی است، اما در بقا وابسته به این نیست که کسی به آن اعتبار بخشد، بلکه استقلال دارد.۳. برخی از صاحب نظران معتقدند ماهیت وضع ، اتحاد و «هویت» میان لفظ و معنا است، اما نه به صورت حقیقی، بلکه به طور اعتباری و با جانشین کردن لفظ به جای معنا و ایجاد نمودن یک اتحاد و «هو هویت» اعتباری بین آن دو.۴. نظریه التزام نفسانی یا تعهد:برخی از بزرگان همانند مرحوم محقق خویی معتقدند حقیقت وضع، التزام نفسانی و تعهدی است که در نفس انسان وجود دارد که هر گاه بخواهد معنا را از راه لفظ به دیگری تفهیم کند، این لفظ خاص را به کار می گیرد.۵. نظریه اعتبار:مرحوم محقق کمپانی وضع را از امور اعتباری می داند؛ همان اعتباری که در بین عقلا مطرح و واقعیت آن به دست اعتبار کننده است؛ یعنی اعتبار واضع است که میان لفظ و معنا ارتباط ایجاد می کند، و فرق نمی کند که واضع خداوند باشد یا بشر . این ارتباط هیچ واقعیتی نه در خارج و نه در ذهن ندارد، بلکه صرفاً امری اعتباری است، با این تفاوت که، برای نمونه، در ملکیت و زوجیت که آن ها نیز از امور اعتباری می باشد، عقلا و شارع به آن اعتبار می بخشند، اما در باب وضع، واضع اختصاص و ارتباط را اعتبار می کند؛ برای مثال، کسی که نام فرزند خود را حسین می گذارد بین کلمه حسین و فرزند خود یک نوع ارتباط و اختصاص اعتباری ایجاد نموده است
نکته
برخی از اصولیون نظریه اعتبار را شامل سه نظریه از نظریات مطرح شده(نظریه دوم، سوم و پنجم) دانسته و در چگونگی آن اختلاف کرده اند:۱. عده ای، حقیقت وضع را اعتبار ملازمه بین لفظ و معنا می دانند(نظریه دوم)؛۲. برخی دیگر، حقیقت وضع را این اعتبار می دانند که لفظ وجود تنزیلی برای معنا می باشد،(نظریه سوم)؛۳. گروهی نیز حقیقت وضع را اعتبار وجود رابطه ای میان لفظ و معنا می دانند؛ رابطه ای که اعتبار آن به دست معتبر است و در خارج و ذهن وجود ندارد(نظریه پنجم).
نظریه اعتبار، یکی از نظریاتی است که درباره حقیقت و ماهیت وضع الفاظ ارائه شده است.
چند دیدگاه درباره حقیقت و ماهیت وضع
پس از پذیرش این که دلالت الفاظ بر معانی، امری ذاتی نیست و نیازمند وضع است، بحث دیگری درباره حقیقت و ماهیت وضع پیش می آید. در این مورد نیز آرای متفاوتی وجود دارد:۱. برخی مانند مرحوم آخوند خراسانی معتقدند وضع، شکلی از اختصاص لفظ به معنا است.۲. برخی دیگر اعتقاد دارند وضع ، همان ملازمه واقعی میان لفظ و معنا است؛ به این بیان که پیدایش آن به دست واضع و در گرو اعتبار وی است، اما در بقا وابسته به این نیست که کسی به آن اعتبار بخشد، بلکه استقلال دارد.۳. برخی از صاحب نظران معتقدند ماهیت وضع ، اتحاد و «هویت» میان لفظ و معنا است، اما نه به صورت حقیقی، بلکه به طور اعتباری و با جانشین کردن لفظ به جای معنا و ایجاد نمودن یک اتحاد و «هو هویت» اعتباری بین آن دو.۴. نظریه التزام نفسانی یا تعهد:برخی از بزرگان همانند مرحوم محقق خویی معتقدند حقیقت وضع، التزام نفسانی و تعهدی است که در نفس انسان وجود دارد که هر گاه بخواهد معنا را از راه لفظ به دیگری تفهیم کند، این لفظ خاص را به کار می گیرد.۵. نظریه اعتبار:مرحوم محقق کمپانی وضع را از امور اعتباری می داند؛ همان اعتباری که در بین عقلا مطرح و واقعیت آن به دست اعتبار کننده است؛ یعنی اعتبار واضع است که میان لفظ و معنا ارتباط ایجاد می کند، و فرق نمی کند که واضع خداوند باشد یا بشر . این ارتباط هیچ واقعیتی نه در خارج و نه در ذهن ندارد، بلکه صرفاً امری اعتباری است، با این تفاوت که، برای نمونه، در ملکیت و زوجیت که آن ها نیز از امور اعتباری می باشد، عقلا و شارع به آن اعتبار می بخشند، اما در باب وضع، واضع اختصاص و ارتباط را اعتبار می کند؛ برای مثال، کسی که نام فرزند خود را حسین می گذارد بین کلمه حسین و فرزند خود یک نوع ارتباط و اختصاص اعتباری ایجاد نموده است
نکته
برخی از اصولیون نظریه اعتبار را شامل سه نظریه از نظریات مطرح شده(نظریه دوم، سوم و پنجم) دانسته و در چگونگی آن اختلاف کرده اند:۱. عده ای، حقیقت وضع را اعتبار ملازمه بین لفظ و معنا می دانند(نظریه دوم)؛۲. برخی دیگر، حقیقت وضع را این اعتبار می دانند که لفظ وجود تنزیلی برای معنا می باشد،(نظریه سوم)؛۳. گروهی نیز حقیقت وضع را اعتبار وجود رابطه ای میان لفظ و معنا می دانند؛ رابطه ای که اعتبار آن به دست معتبر است و در خارج و ذهن وجود ندارد(نظریه پنجم).
wikifeqh: نظریه_اعتبار