نظرت

لغت نامه دهخدا

نظرت. [ ن َ رَ ] ( ع اِمص ) نظرة. نگاه کردن :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز وچرگر.
زینبی ( یادداشت مؤلف ).
تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهر است. ( کلیله و دمنه ).

نظرة. [ ن َ رَ ] ( ع اِ ) یکبار نگریستن. ( فرهنگ خطی ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). اللمحة بالعجلة؛ با شتاب نظر افکندن ؛ ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). لمحة. ( المنجد ). رجوع به نظره شود. || مهربانی. رحمت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). رحمة، گویند:نظره بعین النظرة؛ ای بعین الرحمة. ( المنجد ). || ننگ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || زشتی پیکر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سوء الهیئة و زشتی وشنعت. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). سوء هیأت. ( المنجد ). || برگشتگی صورت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). متغیر شدن تن و گونه رو. ( فرهنگ خطی ). شحوب. ( متن اللغة ). || بیهوشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غشیة. ( متن اللغة ). || ترس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هیبة. ( متن اللغة ). || هیأت. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || چشم زخم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زیان داشت یا وسوسه جن و پری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . || ( مص ) نُظِرَ نَظْرَةً ( به صیغه مجهول )؛ پری زده گردیدن. نظر خوردن. نظر خوردن و به حال غشی افتادن. ( از متن اللغة ).

نظرة. [ ن َ ظِ رَ ] ( ع اِ ) مهلت. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( مهذب الاسماء ). درنگی در امور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تأخیر و امهال. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). درنگی و تأخیر در کارها. ( ناظم الاطباء ). نسئه. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) تأخیر کردن. زمان دادن. ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس