عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام.
حافظ.
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد.
حافظ.
میخواره و سرگشته و رندیم و نظربازو آنکس که درین شهر چو ما نیست کدام است.
حافظ.
گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست که نظرباز دگر از عرق ایجاد کند.
صائب ( آنندراج ).