نظر نهادن

لغت نامه دهخدا

نظر نهادن. [ ن َ ظَ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نگاه کردن. ( آنندراج ). نظر گماردن. نگریستن. خیره شدن :
نظر بر یکدگر چندان نهادند
که آب از چشم یکدیگر گشادند.
نظامی.
نظر در نیکوان چندان نهادم
که شد ناگه دل زارم گرفتار.
امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نگاه کردن ٠ نظر گماردن ٠ نگریستن ٠ خیره شدن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس