من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر.
سعدی.
|| قطع عنایت کردن. از التفات و توجه مضایقه کردن : گنه کرده بناکرده شمار
عذر بپذیر و نظر بازمگیر.
خاقانی.
یارب از ما چه فلاح آیداگر نپذیری به خداوندی و لطفت که نظر بازنگیری.
سعدی.