نظام یافتن. [ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) سامان یافتن. به آیین و به سامان شدن. رواج و رونق گرفتن : نظام یافت همه شغل های بی تقدیرنسق گرفت همه کارهای ناهموار.امیر معزی ( از آنندراج ).