نظام نامه
/nezAmnAme/
مترادف نظام نامه: آیین نامه، اساسنامه
برابر پارسی: سامان نامه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
آئین نامه ای که انتظامات داخلی هر دستگاهی را مشخص کند ٠
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
خطابه، پند، امر، حکم، فرمان، نظام نامه، امریه، قاعده اخلاقی
برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها
ایین نامه، قانون فرعی و ضمنی، قانون ویژه، نظام نامه
نظام نامه، کارنامه، کتاب دستور عملیات
نظام نامه، قانون اساسی، تشکیل، مشروطیت، فطرت، ساختمان ووضع طبیعی، تاسیس
نظام نامه، کتاب راهنما، کتاب دستی
نظام نامه، دستور جاری، امریه نظامی
فارسی به عربی
دلیل , قانون محلی
پیشنهاد کاربران
ترتیبات
در زمان مشروطه به اولین قانون اساسی اطلاق گردید