نظام شیرازی
لغت نامه دهخدا
برمکن بر روی غیر آن غمزه خونریز را
می زند هرگز کسی بر سنگ تیغ تیز را
گر فلک با من هماغوشش نماید دور نیست
باغبان بر چوب بندد شاخک نوخیز را.مشو آزرده گر دستی به راه تیرت آوردم
که در عهد تو دل در دست و جان در آستین دارم.چرا مرهم نهی بر روی داغی
که در روزم گل و درشب چراغ است.
( از تذکره نصرآبادی ص 271 ) ( آتشکده آذر ص 312 ). و نیز رجوع به شمع انجمن ص 457 و فارسنامه ناصری ج 2 ص 152 ونتایج الافکار ص 723 و سرو آزاد ص 38 و تذکره حسینی ص 354 و تذکره روز روشن ص 830 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید