نظام الدین قمری
لغت نامه دهخدا
سرگشته دلم در آرزوئی مانده ست
در چنبر زلف ماه روئی مانده ست
این شیر همیشه بود زنجیرگسل
و امروز چنین بسته به موئی مانده ست.
به خدائی که دست قدرت او
آرد از شاخ خشک میوه تر
که مرا بی رخت شراب مباد
نیست جز آب چشم و خون جگر.
( از مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1410 ) ( صبح گلشن ص 529 ) ( قاموس الاعلام ج 6 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید