نطل. [ ن َ ] ( ع اِ ) پوست دانه ٔانگور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قشر عنب. ( المنجد ). || آنچه برآید از زبیب تر نهاده افشرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شیره تفاله مویز، یعنی آبی که به روی مویز فشرده شده و شیره گرفته شده ریزند و دوباره شیره آن را بگیرند. ( ناظم الاطباء ). شیره ای که از مویز نقیع بعد از سلاف گیرند. ( ازالمنجد ). || ( مص ) فشردن انگور را. ( آنندراج ). افشردن می را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نطل الخمر: عصرها. ( اقرب الموارد ). || نطول [ آبی که داروها در آن طبخ شده است ] را در کوزه کرده اندک اندک بر سر علیل چکاندن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به نطول شود. نطل.[ ن ِ ] ( ع اِ ) بقیه شراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). باقی مانده از شراب. ( ناظم الاطباء ). || شیر کم. لبن قلیل. ( از متن اللغة ).