نطاح. [ن ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر سرو زدن. ( از زوزنی ). مناطحة. ( از زوزنی ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نطح. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || جدال. کشمکش. شاخ به شاخ شدن :
ز عقل ساز حسام و ز دست ساز سپر
که با زمانه و چرخی تو در جدال و نطاح.
مسعودسعد.