نضد

لغت نامه دهخدا

نضد. [ ن َ ] ( ع مص ) برهم نهادن. ( از ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). برهم نهادن رخت را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). روی هم قرار دادن متاع را . ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( اِ ) نظم. ترتیب. نسق. ( یادداشت مؤلف ).

نضد. [ ن َ ض َ ] ( ع ص ، اِ ) رخت بر هم نهاده یا برگزیده آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). آنچه از کالای خانه برهم نهاده و مرتب شده باشد. ( از المنجد ). ج ، انضاد. || تخت جامه و درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سریر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). تخت بدان جهت که متاع بر هم نهاده را اغلب روی آن می نهند. ( از اقرب الموارد ). بدان جهت که جامه و کالا را روی آن می چینند. ( از متن اللغة ). || بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شریف. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( از متن اللغة ). || بزرگی آبائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شرف و بزرگی آبائی. ( ناظم الاطباء ). عز. شرف. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). آنچه که مرد بدان تقویت شود. ( از متن اللغة ). الاعمام و الاخوال المتقدمون فی الشرف. ( تاج العروس ) ( متن اللغة ). || شتر ماده فربه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماده شتر فربه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). ج ، انضاد، نُضُد. || سحاب متراکم. ( المنجد ). رجوع به انضاد شود.

فرهنگ فارسی

رخت بر هم نهاده یا برگزید. آن . آنچه از کالای خانه بر هم نهاده و مرتب شده باشد . جمع انضاد یا تخت جامه و درخت . سریر . تخت بدان جهت که متاع بر هم نهاده را اغلب روی آن می نهند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَزِدْ: می افزاییم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
تکرار در قرآن: ۳(بار)
روی هم چیدن. «نَضَدَ الْمَتاعَ: جَعَلَ بَعْضَهُ فَوْقَ بَعْضٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاوس فرموده: «وَنَضَّدَاَلْوانَهُ فی أَحْسَنِ تَنْضیدٍ» رنگهای او را در بهترین ترکیب رویهم قرار داده است. نضید و منضود به معنی رویهم چیده شده است. . بوجود آوردیم نخلهای بلند را که میوه آنها رویهم چیده شده‏اند . در کنار درخت سدر که شاخه‏اش بیخار یا از کثرت میوه خم شده است و در کنار درخت موزی که میوه‏اش رویهم چیده شده است. * . مراد از «منضود» ظاهرا پی درپی باریدن سنگهاست یعنی بر آن شهر سنگهایی از سجیل پی درپی باراندیم در «سجل» احتمال داده‏ایم که سجیل به معنی پی درپی باشد ولی لفظ «منضود» این احتمال را تضعیف می‏کند به نظر می‏آید مراد از آن سنگهای سخت باشد که قول ابوعبیده است یعنی سنگهایی از جنس سنگهای سخت که پی درپی می‏باریدند.

پیشنهاد کاربران

کلمه ( نضد ) به معنای نظم و ترتیب است . ( ترجمه تفسیر المیزان )

بپرس