نصور

لغت نامه دهخدا

نصور. [ ن ُ ] ( ع مص ) یاری دادن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از قاموس ) ( از متن اللغة ). نصر. ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نصر شود. || رهانیدن کسی را از دیگری. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). رجوع به نَصر شود. || باران رسیدن به همه زمین. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). رجوع به نَصر شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ ناصر. ( از متن اللغة ). رجوع به ناصر به معنی یاری کننده شود.

نصور. [ ن َ ] ( ع ص ) بسیار یاری کننده. ( ناظم الاطباء ). ناصر. ( اقرب الموارد ). رجوع به ناصر شود.

فرهنگ فارسی

بسیار یاری کننده . ناصر .

پیشنهاد کاربران

پشتیبان و پیکار گیر وپیکار خواه از صف دشمن رجوع به ناصر شود
نصور : نصور اسم پسرانه ( عربی ) است . نصور به معنی بسیار یاری کننده . یاری کننده . مظاهرت . پیروزی . نصرت . .
نصور
لغت نامه دهخدا
نصور. [ ن َ ] ( ع ص ) بسیار یاری کننده . ( ناظم الاطباء ) . ناصر. ( اقرب الموارد ) . رجوع به ناصر شود.

یاری دادن

بپرس