نیمانیم . ( ص مرکب ، ق مرکب ) نصفانصف . برابر. راستا. ( یادداشت مؤلف ) . نیمی ازین و نیمی از آن : کشک گندم و کشک جو نیمانیم با یک درم سنگ تخم بادیان . ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . کشکاب از کشک و نخود پزند نیمانیم یا دو بهر کشک جو و یک بهر نخود. ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . اگر شراب خواهد داد شرابی رقیق باید کرد یعنی آب بسیار باید کرد چنانکه نیمانیم باشد یعنی مناصفه . ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) .
... [مشاهده متن کامل]
نه راستی و درستی است هر مثل که زدند
اگرنه جمله دروغ است هست نیمانیم .
سوزنی .
|| نصف نصف . ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اِ مرکب ) مناصفت . ( فرهنگ فارسی معین ) ( از لغت بیهقی مندرج در کتاب پارسی نغز ) .
... [مشاهده متن کامل]
نه راستی و درستی است هر مثل که زدند
اگرنه جمله دروغ است هست نیمانیم .
سوزنی .
|| نصف نصف . ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اِ مرکب ) مناصفت . ( فرهنگ فارسی معین ) ( از لغت بیهقی مندرج در کتاب پارسی نغز ) .