نصع

لغت نامه دهخدا

نصع. [ ن َ / ن ُ / ن ِ ] ( ع اِ ) جامه ای است سخت سپید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یک نوع جامه سخت سپید، یا پوستی سپید. ( ناظم الاطباء ). پوست سفید یا جامه بسیار سفید.( از متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). پوستی سپید. یا هر پوست سپید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

نصع. [ ن ِ ص َ ]( ع اِ ) سفره ای چرمین. نطع ادیم. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). قطعه ای از پوست که بر روی آن می نشینند یا پوستی که در مجلس شراب می گسترانند. ( ناظم الاطباء ). نطع، و آن بساطی است از پوست که زیر پای کسی که محکوم به سر بریدن یا عذابی دیگر شده است گسترانیده می شود. ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس