ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل ( ۶ جمادی الثانی ۳۰۱ – ۲۲ رجب ۳۳۱ قمری ) سومین امیر دودمان سامانی بود که در سال ۳۰۱ در سن هشت سالگی به سلطنت رسید. وی با کمک وزیران خود از جمله ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی پایتخت خود، بخارا را به شهری مهم در حوزۀ ادبیات تبدیل کرد. در زمان حکومت نصر —که به ترجمه اهمیت می داد— کتاب های زیادی از عربی به فارسی ترجمه شد و دربار وی حامی بسیاری از شاعران از جمله رودکی بود. پس از ۳۰ سال حکومت نصر و مرگ او در سال ۳۳۱، دوران اوج دودمان سامانی به سر آمد و با به حکومت رسیدن پسرش، نوح، دولت سامانی روبه زوال و انحطاط رفت.
... [مشاهده متن کامل]
مسلمانان در اواسط قرن اول هجری قمری به فرارود گام نهادند و نام ماوراءالنهر را —که معادل عربی فرارود بود— برای آن سرزمین برگزیدند. همچنین مسلمانان نام وهروت ( به رود ) را به جیحون و رود گل زریون ( چاچ ) را به سیحون تغییر دادند. دربارۀ مرزهای جغرافیایی ماوراءالنهر در کتاب حدودالعالم این گونه آمده است: «ناحیه ای است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان است و حدود خراسان و مغرب وی غوز است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است».
اعراب نام های شهرها و مناطق ماوراءالنهر را همچنان مانند گذشته باقی گذاشتند؛ اما نام بعضی مناطق و شهرها را برای سهولت در تلفظ تغییر دادند؛ برای مثال سمرکند را سمرقند و چغانیان را صغانیان خوانند. بسیاری از جغرافی دانان مسلمان خراسان را از ماوراءالنهر جدا دانسته اند؛ اما مقدسی ماوراءالنهر را به اسم هیتل ( هیطل ) ، قسمتی از خاوران دانسته، دراین باره چنین می گوید: «ابوزید ( بلخی ) خاوران را سه بخش برشمرده، خراسان، سکستان، ماوراءالنهر ولی من آن را به یک بخش در دو سوی جیحون خوانده هریک را به پایه گذارش نامیده ام… سرزمین خاوران را دو برادر به نام هیطل و خراسان، دو پسر عالم بن سام بن نوح، آباد کرده اند پس این سوی نهر به نام هیاطله خوانده می شود. ». او دلیل این نام گذاری را این گونه توضیح داده است: «اگر پرسند که چرا مانند دیگر مردم هر سوی را سرزمینی جداگانه نشناساندی مگر نبینی خود مردم گویند خراسان و ماوراءالنهر؟ درپاسخ گفته شود ولی همین مردم نیز از مرزهای قومس تا طراز را خراسان می نامند».
در زمان خلافت هارون الرشید، علی بن عیسی بن ماهان، حاکم خراسان، زمینۀ شورش رافع بن لیث را در ماوراءالنهر فراهم کرد. رافع از نوادگان نصر بن سیار، آخرین حکمران خراسان در زمان امویان بود که از سوی علی بن ماهان برای کمتر از یک سال به حکومت سمرقند منصوب شد؛ اما رافع از این حکم سَر باز زد و علیه عباسیان قیام کرد. شورش رافع و سرکشی های علی بن عیسی، خلیفۀ عباسی را نگران کرده بود؛ در نتیجه او سپاهی را به فرماندهی هرثمه به خراسان فرستاد و هرثمه موفق شد علی بن عیسی را فرمان بُردار خلیفه کند؛ اما نتوانست شورش رافع بن لیث را سرکوب کند. پس از این اتفاق هارون الرشید همراه پسرش عبدالله ( مأمون ) به سوی خراسان حرکت کرد. در همین زمان عبدالله نامه ای به فرزندان اسد بن سامان فرستاد و دستور داد که هرثمه را در نبرد با رافع همراهی کنند؛ اما آن ها میانجی گری کردند و سرانجام رافع در برابر خلیفه تسلیم شد.


... [مشاهده متن کامل]
مسلمانان در اواسط قرن اول هجری قمری به فرارود گام نهادند و نام ماوراءالنهر را —که معادل عربی فرارود بود— برای آن سرزمین برگزیدند. همچنین مسلمانان نام وهروت ( به رود ) را به جیحون و رود گل زریون ( چاچ ) را به سیحون تغییر دادند. دربارۀ مرزهای جغرافیایی ماوراءالنهر در کتاب حدودالعالم این گونه آمده است: «ناحیه ای است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان است و حدود خراسان و مغرب وی غوز است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است».
اعراب نام های شهرها و مناطق ماوراءالنهر را همچنان مانند گذشته باقی گذاشتند؛ اما نام بعضی مناطق و شهرها را برای سهولت در تلفظ تغییر دادند؛ برای مثال سمرکند را سمرقند و چغانیان را صغانیان خوانند. بسیاری از جغرافی دانان مسلمان خراسان را از ماوراءالنهر جدا دانسته اند؛ اما مقدسی ماوراءالنهر را به اسم هیتل ( هیطل ) ، قسمتی از خاوران دانسته، دراین باره چنین می گوید: «ابوزید ( بلخی ) خاوران را سه بخش برشمرده، خراسان، سکستان، ماوراءالنهر ولی من آن را به یک بخش در دو سوی جیحون خوانده هریک را به پایه گذارش نامیده ام… سرزمین خاوران را دو برادر به نام هیطل و خراسان، دو پسر عالم بن سام بن نوح، آباد کرده اند پس این سوی نهر به نام هیاطله خوانده می شود. ». او دلیل این نام گذاری را این گونه توضیح داده است: «اگر پرسند که چرا مانند دیگر مردم هر سوی را سرزمینی جداگانه نشناساندی مگر نبینی خود مردم گویند خراسان و ماوراءالنهر؟ درپاسخ گفته شود ولی همین مردم نیز از مرزهای قومس تا طراز را خراسان می نامند».
در زمان خلافت هارون الرشید، علی بن عیسی بن ماهان، حاکم خراسان، زمینۀ شورش رافع بن لیث را در ماوراءالنهر فراهم کرد. رافع از نوادگان نصر بن سیار، آخرین حکمران خراسان در زمان امویان بود که از سوی علی بن ماهان برای کمتر از یک سال به حکومت سمرقند منصوب شد؛ اما رافع از این حکم سَر باز زد و علیه عباسیان قیام کرد. شورش رافع و سرکشی های علی بن عیسی، خلیفۀ عباسی را نگران کرده بود؛ در نتیجه او سپاهی را به فرماندهی هرثمه به خراسان فرستاد و هرثمه موفق شد علی بن عیسی را فرمان بُردار خلیفه کند؛ اما نتوانست شورش رافع بن لیث را سرکوب کند. پس از این اتفاق هارون الرشید همراه پسرش عبدالله ( مأمون ) به سوی خراسان حرکت کرد. در همین زمان عبدالله نامه ای به فرزندان اسد بن سامان فرستاد و دستور داد که هرثمه را در نبرد با رافع همراهی کنند؛ اما آن ها میانجی گری کردند و سرانجام رافع در برابر خلیفه تسلیم شد.

