نصب العین
مترادف نصب العین: آرمان، شعار، هدف
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فقر کن نصب عین و پیش خسان
رفع قصه مکن نه وقت جر است
به قرینه «رفع» و «جر» آن را مفتوح باید خواند. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).
- نصب العین قرار دادن ؛ در نظر داشتن. پیش چشم داشتن. فراموش نکردن.
- نصب العین کردن ؛ پیش چشم کردن. در نظر داشتن.
نصب العین. [ ن ُ بُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) رجوع به نَصب ُالعَین شود.
فرهنگ فارسی
مد نظر . منظور خاطر . مقابل چشم . نصب العین معمولا به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیش چشم.
جلوی چشم.
برابر چشم.
درچشم؛کرد در چشمش ( برابرچشمش گفت. ) :نصب العین.
جلوی چشم.
برابر چشم.
درچشم؛کرد در چشمش ( برابرچشمش گفت. ) :نصب العین.
هوالعلیم
نصب العین: دیدگاه ؛ مدِّنظر داشتن. . .
نصب العین: دیدگاه ؛ مدِّنظر داشتن. . .
چراغِ راه
جایگزینی ناسرراست با بدیده گرفتن درونمایه ی �نصب العین�
جایگزینی ناسرراست با بدیده گرفتن درونمایه ی �نصب العین�
در معرض دید