نصاحت
لغت نامه دهخدا
نصاحة. [ ن َ ح َ ] ( ع مص ) پند دادن. ( آنندراج ). نصیحت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). نصاحیة. ( منتهی الارب ). نَصح. نُصح. نِصاحَة. نُصوح. نَصیحَة. ( از متن اللغة ). رجوع به نُصح شود.
نصاحة. [ ن ِ ح َ ] ( ع مص ) نَصاحَة. نَصح. نُصح. نصاحیة. ( المنجد ) ( متن اللغة ). رجوع به نُصح شود. || ( اِ ) ج ِ نصاح است. رجوع به نِصاح شود . || واحد نصاحات است. رجوع به نصاحات شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید